بیدل دهلوی

فهرست شعرها بـه ترتیب آخر حرف قافیـه گردآوری شده است. شق شد تا دیدم به منظور پیدا یک شعر کافی هست حرف آخر قافیـهٔ آن را درون نظر بگیرید که تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلاً به منظور پیدا شعری کـه مصرع تبسم امسال کرد پیدا رگی ز یـاقوت شعله رنگش مصرع دوم یکی از بیتهای آن هست باید شعرهایی را نگاه کنید کـه آخر حرف قافیـهٔ آنـها «ش» است.

دسترسی سریع بـه حروف

ا | ب | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی

ا

غزل شمارهٔ ۱: شق شد تا دیدم آیینـه بر خاک زد صنع یکتا

غزل شمارهٔ ۲: اگر به‌گلشن ز نازگردد قد بلند تو جلوه فرما

غزل شمارهٔ ۳: ای خیـال قامتت آه ضعیفان را عصا

غزل شمارهٔ ۴: او سپهر و من‌کف خاک اوکجا و من‌کجا

غزل شمارهٔ ۵: کرده‌ام باز بـه آن گریـهٔ سودا، شق شد تا دیدم سودا

غزل شمارهٔ ۶: جولان ما فسرد بـه زنجیر خواب پا

غزل شمارهٔ ۷: خط جبین ماست هماغوش نقش پا

غزل شمارهٔ ۸: روزی‌که زد بـه خواب شعورم ایـاغ پا

غزل شمارهٔ ۹: آخرزفقر بر سر دنیـا‌ زدیم پا

غزل شمارهٔ ۱۰: بـه اوج‌کبریـاکزپهلوی عجز هست راه آنجا

غزل شمارهٔ ۱۱: بـه دعوت هم‌کسی رانمـی‌گوید بیـا اینجا

غزل شمارهٔ ۱۲: پل و زورق نمـی‌خواهد محیط‌کبریـا اینجا

غزل شمارهٔ ۱۳: آبیـار چمن رنگ‌، سراب هست اینجا

غزل شمارهٔ ۱۴: صبح پیری اثر قطع امـید هست اینجا

غزل شمارهٔ ۱۵: جام امـید نظرگاه خمار هست اینجا

غزل شمارهٔ ۱۶: جوش اشکیم وشکست آیینـه‌دار هست اینجا

غزل شمارهٔ ۱۷: درون خموشی همـه صلح است‌، نـه جنگ هست اینجا

غزل شمارهٔ ۱۸: نـه طرح باغ و نـه‌گلشن فکنده‌اند اینجا

غزل شمارهٔ ۱۹:ی درون بندغفلت‌مانده‌ای چون من‌ندید اینجا

غزل شمارهٔ ۲۰: بـه مـهر مادرگیتی مکش رنج امـید اینجا

غزل شمارهٔ ۲۱: دریـای خیـالیم و نمـی نیست درون اینجا

غزل شمارهٔ ۲۲: چون غنچه همان به‌که بدزدی نفس اینجا

غزل شمارهٔ ۲۳: شب وصل هست و نبود آرزورا دسترس اینجا

غزل شمارهٔ ۲۴: درمحفل ما ومنم‌، محو صفیر هرصدا

غزل شمارهٔ ۲۵: درین نـه آشیـان غیر از پر عنقا نشد پیدا

غزل شمارهٔ ۲۶: چه‌امکان است‌گرد غیرازین محفل‌شود پیدا

غزل شمارهٔ ۲۷: کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا

غزل شمارهٔ ۲۸: کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا

غزل شمارهٔ ۲۹: چه‌ظلمت هست اینکه‌گشت‌غفلت به‌چشم یـاران ز نور ییدا

غزل شمارهٔ ۳۰: نشد دراین درسگاه عبرت به‌فهم چندین رساله پیدا

غزل شمارهٔ ۳۱: برآن سرم‌که ز دامن برون‌کشم پا را

غزل شمارهٔ ۳۲: بـه رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را

غزل شمارهٔ ۳۳: پریشان نسخه‌کرد اجزای مژگان تر ما را

غزل شمارهٔ ۳۴: جز پیش ما مخوانید افسانـهٔ فنا را

غزل شمارهٔ ۳۵: خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را

غزل شمارهٔ ۳۶: گذشت‌از چرخ و بگرفت‌آبله چشم‌ثریـا را

غزل شمارهٔ ۳۷:ی چه شکرکند دولت تمنا را

غزل شمارهٔ ۳۸: موج پوشید روی دریـا را

غزل شمارهٔ ۳۹: نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را

غزل شمارهٔ ۴۰: نسیم شانـه‌کند زلف موج دریـا را

غزل شمارهٔ ۴۱: نفس آشفته مـی‌دارد چوگل جمعیت ما را

غزل شمارهٔ ۴۲: نگاه وحشی لیلی چه افسون‌کرد صحرا را

غزل شمارهٔ ۴۳: دوروزی فرصت آموزد درود مصطفا ما را

غزل شمارهٔ ۴۴: بـه خاک تیره آخر خودسریـها مـی‌برد ما را

غزل شمارهٔ ۴۵: ز بزم وصل‌، خواهشـهای بیجا مـی‌برد ما را

غزل شمارهٔ ۴۶: جنون‌کی قدردان‌کوه و هامون مـی‌کند ما را

غزل شمارهٔ ۴۷: درون عالمـی‌که با خود رنگی نبود ما را

غزل شمارهٔ ۴۸: حسابی نیست با وحشت جنون‌کامل ما را

غزل شمارهٔ ۴۹: سری‌نبودبه وحشت‌زبزم‌جستن‌مارا

غزل شمارهٔ ۵۰: محبت بسکه پرکرد ازوفا جان وتن ما را

غزل شمارهٔ ۵۱: مکن سراغ غبار زپا نشستهٔ ما را

غزل شمارهٔ ۵۲: نشاند بر مژه اشک ز هم‌گسستهٔ ما را

غزل شمارهٔ ۵۳: خدا چو شمع دهد جرأت آب دیدهٔ ما را

غزل شمارهٔ ۵۴: نقاب عارض گلجوش کرده‌ای ما را

غزل شمارهٔ ۵۵: درین وادی چسان آرام باشدکارونـها را

غزل شمارهٔ ۵۶: شررتمـهید سازد مطلب ما داستانـها را

غزل شمارهٔ ۵۷: گذشتگان کـه هوس دیده‌اند دنیـا را

غزل شمارهٔ ۵۸: حسنی هست بررخش رقم مشک ناب را

غزل شمارهٔ ۵۹: فال حباب زن‌، بشمر موج آب را

غزل شمارهٔ ۶۰: یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ

غزل شمارهٔ ۶۱: نیستی پیشـه‌کن از عالم پندار برآ

غزل شمارهٔ ۶۲: فرصتی داری زگرد اضطراب دل برآ

غزل شمارهٔ ۶۳: با دل آسوده از تشویش آب و نان برآ

غزل شمارهٔ ۶۴: شور جنون درقفسی با همـه بیگانـه برآ

غزل شمارهٔ ۶۵: بیـا که تا دی‌کنیم امروز فردای قیـامت را

غزل شمارهٔ ۶۶: هرزه برگردون رساندی وهم بود و هست را

غزل شمارهٔ ۶۷: خاکسار تو تپیدن کند آغاز چرا

غزل شمارهٔ ۶۸: پرتو آهی ز جیبت‌گل نکرد ای دل چرا

غزل شمارهٔ ۶۹: خار غفلت مـی‌نشانی درون ریـاض دل چرا

غزل شمارهٔ ۷۰: بـه خیـال آن عرق جبین زفغان علم نزدی چرا

غزل شمارهٔ ۷۱: ای غافل از رنج هوس آیینـه‌پردازی چرا

غزل شمارهٔ ۷۲: فشاند محمل نازت‌گل چه رنگ بـه صحرا

غزل شمارهٔ ۷۳: حیف‌کز افلاس نومـیدی فواید مرد را

غزل شمارهٔ ۷۴: ستم‌است اگر هوست‌کشدکه به‌سیر سرو و سمن درآ

غزل شمارهٔ ۷۵: بـه شبنم صبح، این‌گلستان‌، نشاند جوش غبار خود را

غزل شمارهٔ ۷۶: نمـی‌دزدداز لذات‌کاهش آفرین خود را

غزل شمارهٔ ۷۷: آنجا کـه فشارد مژه‌ام دیدهٔ تر را

غزل شمارهٔ ۷۸: ای آب رخ از خاک درت دیدهٔ تر را

غزل شمارهٔ ۷۹: شوق اگر بی‌پرده سازد حسرت مستور را

غزل شمارهٔ ۸۰: عشق اگر درون جلوه آرد پرتو مقدور را

غزل شمارهٔ ۸۱: پاس کار خود نباشد صاحب تدبیر را

غزل شمارهٔ ۸۲: که تا به‌کی درون پرده دارم آه بی‌تأثیر را

غزل شمارهٔ ۸۳: ز آهم مجویید تأثیر را

غزل شمارهٔ ۸۴: گرکماندار خیـالت درون زه آرد تیر را

غزل شمارهٔ ۸۵: گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا

غزل شمارهٔ ۸۶: هرکجا تسلیم بندد بر مـیان شمشیر را

غزل شمارهٔ ۸۷: هستی به‌تپش رفت واثرنیست نفس را

غزل شمارهٔ ۸۸: کی جزا مـی‌رسد از اهل حیـا سرکش را

غزل شمارهٔ ۸۹:جویی‌که از عتوپردازی‌ست آبش را

غزل شمارهٔ ۹۰: نباشدگرکمند موج تردستی حجابش را

غزل شمارهٔ ۹۱: مکش ای آفتاب از فکر زربرپشت آتش را

غزل شمارهٔ ۹۲: بـه یـاد آرد دل بیتاب اگر نقش مـیانش را

غزل شمارهٔ ۹۳: چه‌امکان هست فردا عرض شوخی ناتوانش را

غزل شمارهٔ ۹۴: جوش زخمم دادسر درون صبح محشرتیغ را

غزل شمارهٔ ۹۵: گر، دمـی‌، بوس کفت‌گردد مـیسر تیغ را

غزل شمارهٔ ۹۶: سادگی باغی‌ست طبع عافیت‌آهنگ را

غزل شمارهٔ ۹۷: عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را

غزل شمارهٔ ۹۸: گرکنم با این سر پرشور بالین سنگ را

غزل شمارهٔ ۹۹: اگرحیرت به‌این رنگست دست وتیغ قاتل را

غزل شمارهٔ ۱۰۰: بـه تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را

غزل شمارهٔ ۱۰۱: بـه گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را

غزل شمارهٔ ۱۰۲: بهار اندیشـهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را

غزل شمارهٔ ۱۰۳: بر طاق نـه تبخیر جاه و جلال را

غزل شمارهٔ ۱۰۴: ای چشم تو مـهمـیز جنون وحشی رم را

غزل شمارهٔ ۱۰۵: خیـال قرب غفلت دوری ازانس هست محرم را

غزل شمارهٔ ۱۰۶: گریک نفس آیینـه‌کنی نقش قدم را

غزل شمارهٔ ۱۰۷: نباشد بی‌عصا امداد طاقت پیکر خم را

غزل شمارهٔ ۱۰۸: بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را

غزل شمارهٔ ۱۰۹: درون طلب که تا چند ریزی آبروی‌کام را

غزل شمارهٔ ۱۱۰: کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را

غزل شمارهٔ ۱۱۱: غم‌، طر‌ب جوش‌کرده هست مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۲: شکوهٔ جور تو نگشاید دهان زخم را

غزل شمارهٔ ۱۱۳: کیست‌کز راه تو چون خاشاک بردارد مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۴: زبن وجودی‌کز عدم شرمنده مـی‌گیرد مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۵: عبرتی‌کوتااز هذیـان بـه هم دوزد مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۶: چو تخم اشک به‌کلفت سرشته‌اند مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۷: کافرم‌گر مخمل و سنجاب مـی‌باید مرا

غزل شمارهٔ ۱۱۸: تبسم ریز لعلش‌گر نشان پرسد غبارم را

غزل شمارهٔ ۱۱۹: به‌تازگی نکشد عافیت دماغ مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۰: بس کـه دارد ناتوانی نبض احوال مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۱: بی‌سخن حتما شنیدن چون نگین نام مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۲: قاصد بـه حیرت‌کن ادا تمـهید پیغام مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۳: بسکه چون‌گل پرده‌ها بر پرده شد سامان مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۴: رخصت نظاره‌ای‌گر مـی‌دهد جانان مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۵: سوار برق عمرم‌، نیست برگشتن عنانم را

غزل شمارهٔ ۱۲۶: گدازگوهر دل باده ناب هست شبنم را

غزل شمارهٔ ۱۲۷: وهم راحت صید الفت‌کرد مجنون مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۸: بسکه‌وحشت کرده‌است آزاد، مجنون‌مرا

غزل شمارهٔ ۱۲۹: دام یک عالم تعلق‌گشت حیرانی مرا

غزل شمارهٔ ۱۳۰: داغ عشقم‌، نیست الفت با تن‌آسانی مرا

غزل شمارهٔ ۱۳۱: بـه عجزی‌که داری قوی‌کن مـیان را

غزل شمارهٔ ۱۳۲: حیف است‌کشد سعی دگر باده‌کشان را

غزل شمارهٔ ۱۳۳: شدی پیر وهمان دربند غفلت مـی‌کنی جان را

غزل شمارهٔ ۱۳۴: عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را

غزل شمارهٔ ۱۳۵: هرچند گرانی بود اسباب جهان را

غزل شمارهٔ ۱۳۶: هوس مشتاق رسوایی مکن سودای پنـهان را

غزل شمارهٔ ۱۳۷: الهی پاره‌ای تمکین رم وحشی نگاهان را

غزل شمارهٔ ۱۳۸: چنان پیچیده توفان سرشکم‌کوه و هامون را

غزل شمارهٔ ۱۳۹: نظر برکجروان از راستان بیش است‌گردون‌را

غزل شمارهٔ ۱۴۰: نمـی‌دانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را

غزل شمارهٔ ۱۴۱: اگر اندیشـه کند ط‌رز نگاه او را

غزل شمارهٔ ۱۴۲: به‌گلشنی‌که دهم عرض شوخی او را

غزل شمارهٔ ۱۴۳: سرمـه سنگین نکند شوخی چشم اورا

غزل شمارهٔ ۱۴۴: مکن ز شانـه پریشان دماغ‌گیسو را

غزل شمارهٔ ۱۴۵: کیست بردارد ز اهل معرفت ناز تو را

غزل شمارهٔ ۱۴۶: حسن شرم آیینـه داند روی تابان ترا

غزل شمارهٔ ۱۴۷: کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا

غزل شمارهٔ ۱۴۸: بـه حیرت آینـه پرداختند روی تو را

غزل شمارهٔ ۱۴۹: گداز سعی دلیل هست جستجوی تو را

غزل شمارهٔ ۱۵۰: مغتنم‌گیرید دامان دل آگاه را

غزل شمارهٔ ۱۵۱: بدزدگردن بی‌مغز برفراخته را

غزل شمارهٔ ۱۵۲: عقبه‌ای دیگر نباشد روح از تن رسته را

غزل شمارهٔ ۱۵۳: نیست باک از برق آفت دل به‌آفت بسته‌را

غزل شمارهٔ ۱۵۴: قید هستی نیست مانع خاطرآزاده را

غزل شمارهٔ ۱۵۵: کو دماغ جهد، تن درون خاکساری داده را

غزل شمارهٔ ۱۵۶: گل بر رخت‌گشود نقاب‌کشیده را

غزل شمارهٔ ۱۵۷: نیست با مژگان تعلق اشک وحشت پیشـه را

غزل شمارهٔ ۱۵۸: بیـاکه جام مروت دهیم حوصله را

غزل شمارهٔ ۱۵۹: از سپند مایـه مـی‌یـابد سراغ ناله را

غزل شمارهٔ ۱۶۰: کردم رقم به‌کلک نفس مد ناله را

غزل شمارهٔ ۱۶۱: ساختم قانع دل از عافیت بیگانـه را

غزل شمارهٔ ۱۶۲: با بد ونیک هست یک رنگ هوس آیینـه را

غزل شمارهٔ ۱۶۳: نیست با حسنت مجال‌گفتگو آیینـه را

غزل شمارهٔ ۱۶۴: جلوهٔ او داد فرمان نگاه آیینـه را

غزل شمارهٔ ۱۶۵: گه ازموی مـیان شـهرت دهد نازک خیـالی را

غزل شمارهٔ ۱۶۶: مآل‌کار نقصانـهاست هر صاحب‌کمالی را

غزل شمارهٔ ۱۶۷: ندیدم مـهربان دلهای از انصاف خالی را

غزل شمارهٔ ۱۶۸: به‌هستی انقطاعی نیست از سر سرگردانی را

غزل شمارهٔ ۱۶۹: عیش داند دل سرگشته پریشانی را

غزل شمارهٔ ۱۷۰: فسون جاه عذر لنگ سازد پرفشانی را

غزل شمارهٔ ۱۷۱: هرکجا نسخه‌کنند آن خط ریحانی را

غزل شمارهٔ ۱۷۲: نباشد یـاد اسباب طرف وحشت‌گزینی را

غزل شمارهٔ ۱۷۳: ربود از بس خیـال ساعد او هوش ماهی را

غزل شمارهٔ ۱۷۴: اثر دور هست ازین یـاران حقوق آشنایی را

غزل شمارهٔ ۱۷۵: کو ذوق نگاهی‌که بـه هنگام تماشا

غزل شمارهٔ ۱۷۶: درین محفل‌که دارد شام بربند وسحربگشا

غزل شمارهٔ ۱۷۷: نرسیدی بـه فهم خود ره عزم دگرگشا

غزل شمارهٔ ۱۷۸: اگر مردی درون تسلیم زن راه طلب مگشا

غزل شمارهٔ ۱۷۹: پیش توانگرمنشان‌، پهلوی لاغر مگشا

غزل شمارهٔ ۱۸۰: درون بی‌زری ز جبههٔ اخلاق چین‌گشا

غزل شمارهٔ ۱۸۱: تجدید سحرکاری‌ست درون جلوه‌زار عنقا

غزل شمارهٔ ۱۸۲: ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما

غزل شمارهٔ ۱۸۳: پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

غزل شمارهٔ ۱۸۴: سطر یقین بـه حک داد تکرار بی‌حد ما

غزل شمارهٔ ۱۸۵: آن پری‌گویند شب خندید بر فریـاد ما

غزل شمارهٔ ۱۸۶: بحرمـی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

غزل شمارهٔ ۱۸۷: حیرت حسنی هست در طبع نگه پرورد ما

غزل شمارهٔ ۱۸۸: زگفت وگو نیـامد صید جمعیت بـه بند ما

غزل شمارهٔ ۱۸۹: بی‌ثمری حصار شد درون چمن امـید ما

غزل شمارهٔ ۱۹۰: لغزشی خورده ز پا که تا سر ما

غزل شمارهٔ ۱۹۱: نیست خاکسترما شعله صفت بسترما

غزل شمارهٔ ۱۹۲: آخر بـه لو‌ح آ‌ینـهٔ اعتبار ما

غزل شمارهٔ ۱۹۳: خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما

غزل شمارهٔ ۱۹۴: سخت موهوم‌است نقش پردهٔ اظهارما

غزل شمارهٔ ۱۹۵: همـه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما

غزل شمارهٔ ۱۹۶: چون سروکلفتی چند پیچیده‌اند بر ما

غزل شمارهٔ ۱۹۷: رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمـیر ما

غزل شمارهٔ ۱۹۸: نغمـه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما

غزل شمارهٔ ۱۹۹: چه‌ممکن است‌که راحت سری برآورد از ما

غزل شمارهٔ ۲۰۰: هرجا روی ای ناله سلامـی ببر ازما

غزل شمارهٔ ۲۰۱: چون صبح مجو طاقت آزاراز ما

غزل شمارهٔ ۲۰۲: دل مـی‌رود و نیستی دادرس ما

غزل شمارهٔ ۲۰۳: که تا بوی‌گل بـه رنگ ندوزد لباس ما

غزل شمارهٔ ۲۰۴: اینقدر نقشی‌که‌گل‌کرد از نـهان و فاش ما

غزل شمارهٔ ۲۰۵: ای جگرها داغدا‌ر شوق پیکان شما

غزل شمارهٔ ۲۰۶: شور صد صحرا جنون‌گرد نمکدان شما

غزل شمارهٔ ۲۰۷: ای همـه آیـات قدرت ظاهر از شان شما

غزل شمارهٔ ۲۰۸: ز فسانـهٔخامش‌که رسید مژده به‌گوش ما

غزل شمارهٔ ۲۰۹: افتاده زندگی به‌کمـین هلاک ما

غزل شمارهٔ ۲۱۰: بـه خیـال چشم‌که مـی‌زند قدح جنون دل تنگ ما

غزل شمارهٔ ۲۱۱: سلسلهٔ شوق‌کیست سر خط آهنگ ما

غزل شمارهٔ ۲۱۲: آیینـهٔ چندین تب وتاب هست دل ما

غزل شمارهٔ ۲۱۳: هم آبله هم چشم پر آب هست دل ما

غزل شمارهٔ ۲۱۴: نشود جاه و حشم شـهرت خام دل ما

غزل شمارهٔ ۲۱۵: با سحر ربطی ندارد شام ما

غزل شمارهٔ ۲۱۶: مپسند جزبه رهن تغافل پیـام ما

غزل شمارهٔ ۲۱۷: از حادث آفرینی طبع سقیم ما

غزل شمارهٔ ۲۱۸: همچو عنقا بی‌نیـاز عرض ایجادیم ما

غزل شمارهٔ ۲۱۹: آنچه نذر درگه آوردیم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۰: عمری‌ست‌گردگردش رنگ خودیم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۱: بسکه از ساز ضعیفی‌ها خبر داریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۲: که تا دربن‌گلزار چون شبنم‌گذر داریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۳: حیرت دیدار سامان سفر داریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۴: نام خود را که تا به رسوایی علم داریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۵: صورت وهم بـه هستی متهم داریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۶: باکمال اتحاد ازوصل مـهجوریم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۷: طرح قیـامتی ز جگر مـی‌کشیم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۸: عمری‌ست ناز دیدهٔ تر مـی‌کشیم ما

غزل شمارهٔ ۲۲۹: چون نگاه از بس بـه ذوق جلوه همدوشیم ما

غزل شمارهٔ ۲۳۰: حیرتیم اما بـه وحشتها هماغوشیم ما

غزل شمارهٔ ۲۳۱: زین گلستان درس دیدارکه مـی‌خوانیم ما

غزل شمارهٔ ۲۳۲: با همـه افسردگی مفت تماشاییم ما

غزل شمارهٔ ۲۳۳: بـه طوق فاخته نازد محبت از فن ما

غزل شمارهٔ ۲۳۴: بی‌توچون شمع زضعف تن ما

غزل شمارهٔ ۲۳۵: چون شمع زآتشی‌که وفا زد بـه جان ما

غزل شمارهٔ ۲۳۶: از بس‌گرفته هست تحیر عنان ما

غزل شمارهٔ ۲۳۷: داغیم چون سپند مپرس از بیـان ما

غزل شمارهٔ ۲۳۸: غیر وحدت برنتابد همت عرفان ما

غزل شمارهٔ ۲۳۹: گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما

غزل شمارهٔ ۲۴۰: نبود بـه غیر نام تو ورد زبان ما

غزل شمارهٔ ۲۴۱: خداوندا بـه آن نور نظر درون دیده جا بنما

غزل شمارهٔ ۲۴۲: پر تشنـه هست حرص فضولی‌کمـین ما

غزل شمارهٔ ۲۴۳: بی‌ربشـه سوخت مزرع آه حزین ما

غزل شمارهٔ ۲۴۴: پا بـه نومـیدی شکست آزادی دلخواه ما

غزل شمارهٔ ۲۴۵: کوتاه نیست سلسلهٔ دود آه ما

غزل شمارهٔ ۲۴۶: نخل شمعیم‌که درون شعله دود ریشـهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۴۷: مـی‌خورد خون نفس اندر دل غم پیشـهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۴۸: داغ‌گل‌کرد بهار از اثر لالهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۴۹: غنچه‌سان بی‌در هست خانـهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۵۰: سعی دیر و حرم بهانـهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۵۱: بـه پیری الفت حرص و هوس شد آینـهٔ ما

غزل شمارهٔ ۲۵۲: از ما پیـام وصل تهی‌کرد جای ما

غزل شمارهٔ ۲۵۳: فقر نخواست شکوهٔ مفلسی ازگدای ما

غزل شمارهٔ ۲۵۴: گر چنین بالد ز طوف دامنت اجزای ما

غزل شمارهٔ ۲۵۵: ز باده‌ای‌ست بـه بزم شـهود، مستی ما

غزل شمارهٔ ۲۵۶: جهان‌گرفت غبار جنون تلاشی ما

غزل شمارهٔ ۲۵۷: چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما

غزل شمارهٔ ۲۵۸: کلک مصوراز چه ننگ‌،‌کرد نظربه‌سوی ما

غزل شمارهٔ ۲۵۹: وصفتوگر دمد ازگفتگوی ما

غزل شمارهٔ ۲۶۰: شوق تو دامنی زد بر نارسایی ما

غزل شمارهٔ ۲۶۱: بر سنگ زد زمانـه ز بس ساز آشنا

غزل شمارهٔ ۲۶۲: چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ

غزل شمارهٔ ۲۶۳: چه‌کدخدایی‌ست ای ستمکش جنون‌کن از دردسر برون‌آ

غزل شمارهٔ ۲۶۴: از نام اگر نگذری از ننگ برون آ

غزل شمارهٔ ۲۶۵: ازین هوسکده با آرزوبه جنگ برون آ

غزل شمارهٔ ۲۶۶: ای مردهٔ تکلف از کیف و کم برون آ

غزل شمارهٔ ۲۶۷: بود بی‌مغزسرتند خروش مـینا

غزل شمارهٔ ۲۶۸: ازین محفل چه امکان هست بیرون رفتن مـینا

غزل شمارهٔ ۲۶۹: بیـا خورشید معنی را ببین ازروزن مـینا

غزل شمارهٔ ۲۷۰: ز بخت نارسا نگرفت دستم‌گردن مـینا

غزل شمارهٔ ۲۷۱: شفق درون خون حسرت مـی‌تپد از دیدن مـینا

غزل شمارهٔ ۲۷۲: چندین دماغ دارد اقبال و جاه مـینا

غزل شمارهٔ ۲۷۳: کدامـین نشئه بیرون داد راز ٔ مـینا

غزل شمارهٔ ۲۷۴: مآل‌کار چه بیندکسی نظر بـه هوا

غزل شمارهٔ ۲۷۵: تاراجگرگل بود بدمستی اجزاها

غزل شمارهٔ ۲۷۶: گر لعل خموشت‌کند آهنگ نواها

غزل شمارهٔ ۲۷۷: ز بس جوش اثر زد ازتب شوق تو یـاربها

غزل شمارهٔ ۲۷۸: زهی سودایی شوق تو مذهبها و مشربها

غزل شمارهٔ ۲۷۹: ای بـه زلفت جوهر آیینـهٔ دل تابها

غزل شمارهٔ ۲۸۰: ای ز شوخیـهای حسنت محوییچ وتابها

غزل شمارهٔ ۲۸۱: ز چشم بی‌نگه بودم خراب‌آباد غارتها

غزل شمارهٔ ۲۸۲: غباریم زحمتکش بادها

غزل شمارهٔ ۲۸۳: زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها

غزل شمارهٔ ۲۸۴: سجود خاک راحت‌گرهوا جوشاند ازسرها

غزل شمارهٔ ۲۸۵: نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرها

غزل شمارهٔ ۲۸۶: ای بهار جلوه بس‌کن کز خجالت یـارها

غزل شمارهٔ ۲۸۷: بسکه شدحیرت‌پرست جلوه‌ات‌گلزارها

غزل شمارهٔ ۲۸۸: حیرت دل گر نپردازد بـه ضبط‌کارها

غزل شمارهٔ ۲۸۹: از پا نشیند ای‌کاش محمل‌کش هوسها

غزل شمارهٔ ۲۹۰: بر قماش پوچ هستی که تا به‌کی وسواسها

غزل شمارهٔ ۲۹۱: شرم از خط پیشانی ما ریخته شقها

غزل شمارهٔ ۲۹۲: بی‌دماغی با نشاط از بسکه دارد جنگها

غزل شمارهٔ ۲۹۳: جنون آنجاکه مـی‌گردد دلیل وحشت دلها

غزل شمارهٔ ۲۹۴: ز برق این تحیرآب شد آیینـهٔ دلها

غزل شمارهٔ ۲۹۵: خواجه‌ممکن نیست‌ضبط عمرو حفظ‌مالها

غزل شمارهٔ ۲۹۶: ای ز چشم مـی پرستت مست حیرت‌جامـها

غزل شمارهٔ ۲۹۷: پیش آن چشم سخنگو موج مـی درون جامـها

غزل شمارهٔ ۲۹۸: گفتگو صد رنگ ناکامـی دماند ازکامـها

غزل شمارهٔ ۲۹۹: چیست‌این باغ و این شکفتنـها

غزل شمارهٔ ۳۰۰: درون باغ دل نـهان بود از رفتگان نشانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۱: ای آینـهٔ حسن تمنای تو جانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۲: ا‌ی داغ‌کمال تو عیـان‌ها و نـهانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۳: ای‌گرد تکاپوی سراغ نو نشانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۴: این انجمن عشق هست توفانگر سامانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۵: زهی چون‌گل بـه یـاد چیدن از شوق تو دامانـها

غزل شمارهٔ ۳۰۶: چو سایـه چند بـه هر خاک جبهه سودنـها

غزل شمارهٔ ۳۰۷: چواشک آن‌کس‌که‌مـی‌چیندگل عیش ازتپیدنـها

غزل شمارهٔ ۳۰۸: چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدنـها

غزل شمارهٔ ۳۰۹: فلک این سرکشی چند از غبار آرمـیدنـها

غزل شمارهٔ ۳۱۰: درفکر حق و باطل خوردیم عبث خونـها

غزل شمارهٔ ۳۱۱: وفاق تخم ثباتی نکاشت درون دل و دینـها

غزل شمارهٔ ۳۱۲: ای رسته زگلزارت آن نرگس جادوها

غزل شمارهٔ ۳۱۳: ای فدای جلوهٔ مستانـه‌ات مـیخانـه‌ها

غزل شمارهٔ ۳۱۴: چیده هست لاف خلق بـه چیدن ترانـه‌ها

غزل شمارهٔ ۳۱۵: ای موجزن بهار خیـالت ز ‌ها

غزل شمارهٔ ۳۱۶: ای آرزوی مـهرتو سیلاب‌کینـه‌ها

غزل شمارهٔ ۳۱۷: تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحه‌سازی‌ها

غزل شمارهٔ ۳۱۸: باز آب شمشیرت از بهار جوشیـها

غزل شمارهٔ ۳۱۹: بـه ذوق داغی درکنار سوختگیـها

غزل شمارهٔ ۳۲۰: که تا چند بـه هر عیب و هنر طعنـه‌زنیـها

غزل شمارهٔ ۳۲۱: سخن‌شد داغ دل چون‌شمع ازآتش بیـانیـها

غزل شمارهٔ ۳۲۲: بود سرمشق درس خامشی باریک‌بینی‌ها

غزل شمارهٔ ۳۲۳: بـه داغ غربتم واسوخت آخر خودنماییـها

غزل شمارهٔ ۳۲۴: ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیـا

غزل شمارهٔ ۳۲۵: چه فسردگی‌ بلدتوشدکه بـه محفل من وما بیـا

غزل شمارهٔ ۳۲۶: ای‌گداز دل نفسی اشک شو بـه دیده بیـا

غزل شمارهٔ ۳۲۷: بـه هر جبین‌که بود سطری ازکتاب حیـا

غزل شمارهٔ ۳۲۸: بـه نمود هستی بی‌اثر چه نقاب شق‌کنم از حیـا

غزل شمارهٔ ۳۲۹: مارا زگرد این دشت‌عزمـی هست رو به‌دریـا

غزل شمارهٔ ۳۳۰: آسودگان گوشـهٔ دامان بوریـا

غزل شمارهٔ ۳۳۱: درون شـهد راحتند فقیران بوریـا

غزل شمارهٔ ۳۳۲: حرص فرصت انتظار و دوررنگ هست آسیـا

ب

غزل شمارهٔ ۳۳۳: چیست آدم مفردکلک د‌بیرستان رب

غزل شمارهٔ ۳۳۴: همـیشـه سنگدلانند نامدار طرب

غزل شمارهٔ ۳۳۵: اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب

غزل شمارهٔ ۳۳۶: به‌روی‌نسخهٔ‌هستی‌که نیست جز تب وتاب

غزل شمارهٔ ۳۳۷: بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنـها شتاب

غزل شمارهٔ ۳۳۸: که تا از آن پای نگارین بوسه‌ای‌کرد انتخاب

غزل شمارهٔ ۳۳۹: که تا نمـی‌دزدد غبار غفلت هستی خطاب

غزل شمارهٔ ۳۴۰: چو شمع که تا سحر افسانـه مـی‌شود تب وتاب

غزل شمارهٔ ۳۴۱: ز درد تشنـه‌لبیـها درون این محیط سراب

غزل شمارهٔ ۳۴۲: ممسک اگربه عرض سخا جوشد از

غزل شمارهٔ ۳۴۳: مـی‌دهد دل را نفس آخر بـه سیل اضطراب

غزل شمارهٔ ۳۴۴: مـی‌کنم‌گاهی بـه یـاد مستی چشمت شتاب

غزل شمارهٔ ۳۴۵: وقت پیری شرم دارید از خضاب

غزل شمارهٔ ۳۴۶: بسکه شد از تشنـه‌کامـیهای ما نایـاب آب

غزل شمارهٔ ۳۴۷: چو من زکسوت هستی ترآمده‌ست حباب

غزل شمارهٔ ۳۴۸: کیفیت هوای کـه دارد سر حباب

غزل شمارهٔ ۳۴۹: گذشته‌ام بـه تنک ظرفی از مقام حباب

غزل شمارهٔ ۳۵۰: پیـام داشت بـه عنقا خط جبین حباب

غزل شمارهٔ ۳۵۱: بی‌لطافت نیست‌از بس‌وحشت آهنگ هست آب

غزل شمارهٔ ۳۵۲: که تا زند فال‌گهر بیتابی آهنگ هست آب

غزل شمارهٔ ۳۵۳: ای منت عرق زجبینت برآفتاب

غزل شمارهٔ ۳۵۴: تاب زلفت سایـه آویزد بـه طرف آفتاب

غزل شمارهٔ ۳۵۵: ای جلوهٔ تو سرشان آفتاب

غزل شمارهٔ ۳۵۶: ای چیده نقش پای تو دکان آفتاب

غزل شمارهٔ ۳۵۷: بـه خاک راه‌که‌گردید قطره‌زن مـهتاب

غزل شمارهٔ ۳۵۸: علمـی‌که خلق یـافته بیچونش انتخاب

غزل شمارهٔ ۳۵۹: بی‌کمالی‌نیست دل از شرم چون مـی‌گردد آب

غزل شمارهٔ ۳۶۰: هرکجا بی‌رویت از چشمم برون مـی‌گردد آب

غزل شمارهٔ ۳۶۱: گر درون این بحر اعتباری از هنر مـی‌دارد آب

غزل شمارهٔ ۳۶۲: از روانی درون تحیر هم اثر مـی‌دارد آب

غزل شمارهٔ ۳۶۳: هرگه بـه باغ بی‌تو فکندم نظر درون آب

غزل شمارهٔ ۳۶۴: نشسته‌ایم بـه یـادت زگریـه تنگ درون آب

غزل شمارهٔ ۳۶۵: پرتو حسن تو هرجا شد نقاب افکن درون آب

غزل شمارهٔ ۳۶۶: سایـه اندازد اگر بخت سیـاه من درون آب

غزل شمارهٔ ۳۶۷: از سر مستی نبود امشب خطابم با

غزل شمارهٔ ۳۶۸: بزم ما را نیست غیر از شـهرت عنقا

غزل شمارهٔ ۳۶۹: گرشود آن نرگس مـیگون مقابل با

غزل شمارهٔ ۳۷۰: بـه نیم‌گردش آن چشم فتنـه رنگ

غزل شمارهٔ ۳۷۱: پیوسته هست از مژه بر دیده‌ها نقاب

غزل شمارهٔ ۳۷۲: یـا حسن‌گیر صورت آفاق یـا نقاب

غزل شمارهٔ ۳۷۳: باز درگلشن ز خویشم مـی‌برد افسون آب

غزل شمارهٔ ۳۷۴: ببند چشم و خط هرکتاب را دریـاب

غزل شمارهٔ ۳۷۵: فال تسلیم زن و شوکت شاهی دریـاب

غزل شمارهٔ ۳۷۶: نی‌ام‌آنکه به‌جرأت وصف‌لبت رسدم خم و پیم عنان ادب

غزل شمارهٔ ۳۷۷: امشب ز ساز مـیناگرم هست جای مطرب

غزل شمارهٔ ۳۷۸: ندانم بازم آغوش‌که خواهد شد دچار امشب

غزل شمارهٔ ۳۷۹: صبحدم سیـاره بال افشاند از دامان شب

غزل شمارهٔ ۳۸۰: هرکه راد راحت محرم احسان شب

غزل شمارهٔ ۳۸۱: بود داغ من مردم دیدهٔ شب

غزل شمارهٔ ۳۸۲: طرب درون این باغ مـی‌خرامد ز ساز فرصت پیـام بر لب

غزل شمارهٔ ۳۸۳: بـه وصول مقصد عافیت نـه دلیل جو نـه عصا طلب

غزل شمارهٔ ۳۸۴: دل از خمار طلب خون کن و طلب

غزل شمارهٔ ۳۸۵: نگویمت بـه خطا سازیـا صواب طلب

غزل شمارهٔ ۳۸۶: فیض حلاوت از دل بی‌کبر وکین طلب

غزل شمارهٔ ۳۸۷: خون بسته هست ازغم آن لعل پان بـه لب

غزل شمارهٔ ۳۸۸: از خامشی مپرس و زگفتار عندلیب

غزل شمارهٔ ۳۸۹: شب‌که شد جوش فغانم همنوای عندلیب

غزل شمارهٔ ۳۹۰: گر بـه این‌گرمـی هست آه شعله‌زای عندلیب

ت

غزل شمارهٔ ۳۹۱: چه دارد این صفات حاجت آیـات

غزل شمارهٔ ۳۹۲: ای خم مژگان شکوه نرگس مستانـه‌ات

غزل شمارهٔ ۳۹۳: ای هستی از قصر غنا افکنده درون ویرانـه‌ات

غزل شمارهٔ ۳۹۴: سرکیست که تا برد آرزو بـه غبار سجده‌کمـینی‌ات

غزل شمارهٔ ۳۹۵: شب گریـه‌ام به‌آن همـه سامان ‌شکست ‌و ریخت

غزل شمارهٔ ۳۹۶: عشق از خاک‌من‌آن روزکه وحشت مـی‌بیخت

غزل شمارهٔ ۳۹۷: آیینـهٔ دل داغ جلا ماند و نفس سوخت

غزل شمارهٔ ۳۹۸: بسکه برق یأس بنیـاد من ناکام سوخت

غزل شمارهٔ ۳۹۹: چولاله بی‌تو ز بس رنگ اعتبارم سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۰: هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۱: گر همـه درون سنگ بود آتش جدایی دید و سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۲: رنگت بـه چشم لاله بساط نظاره سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۳: هرکجا گل‌کرد داغی بر دل دیوانـه سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۴: یـاد وصلی‌ کردم آغوش من دیوانـه ‌سوخت

غزل شمارهٔ ۴۰۵: آن شعله‌که درون دل شرر عشق وهوس ریخت

غزل شمارهٔ ۴۰۶: بیتابی عشق این همـه نیرنگ هوس ریخت

غزل شمارهٔ ۴۰۷: شب ‌که حیرت ‌با خیـالت‌ طرح ‌قیل ‌و قال ریخت

غزل شمارهٔ ۴۰۸: زان اشک‌که چون شمع زچشم‌تر من ریخت

غزل شمارهٔ ۴۰۹: اشک از مژگان درین ویرانـه نشکست و نریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۰: زاهد،‌که‌بادش‌، آفت ایمان شکست و ریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۱: د‌ی ترنگی از شکست ساغرم ‌کل ‌کرد و ریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۲: بسکه از طرز خرامت جلوهٔ مستانـه ریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۳: شوخ بیباکی‌که رنگ عیش هر کاشانـه ریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۴: هرکجا لعل تو رنگ خنده مستانـه ریخت

غزل شمارهٔ ۴۱۵: توخودشخص نفس‌خویی کـه بادل‌نیست پیوندت

غزل شمارهٔ ۴۱۶: چه خوش هست اگر بود آنقدر هوس بلندی منظرت

غزل شمارهٔ ۴۱۷: ما و من ‌گم ‌گشت هرگه خواب شد ت

غزل شمارهٔ ۴۱۸: ای ذوق فضولی ز خود انداخته دورت

غزل شمارهٔ ۴۱۹: زهی ‌خمخانـهٔ حیرت‌،‌کلام‌ هوش تسخیرت

غزل شمارهٔ ۴۲۰: چوگوید آینـه‌ام شکر خوش معاشی حیرت

غزل شمارهٔ ۴۲۱: آمد ورفت نفس نیرنگ توفان بلاست

غزل شمارهٔ ۴۲۲: اضطراب نبض دل تمـهید آهنگ فناست

غزل شمارهٔ ۴۲۳: ای عدم‌پرورده لاف هستی‌ات جای حیـاست

غزل شمارهٔ ۴۲۴: تهمت‌افسردگی بر طینت عاشق خطاست

غزل شمارهٔ ۴۲۵: خط لعلت غبار حیرت‌افزاست

غزل شمارهٔ ۴۲۶: خیـالی سد راه عبرت ماست

غزل شمارهٔ ۴۲۷: رفتن عمر ز رفتار نفسها پیداست

غزل شمارهٔ ۴۲۸: ز آهم نخل حسرت شعله بالاست

غزل شمارهٔ ۴۲۹: زندگی سد ره جولان ماست

غزل شمارهٔ ۴۳۰: سایـهٔ دستی اگر ضامن احوال ماست

غزل شمارهٔ ۴۳۱: شوخی‌انداز جرأتها ضعیفان را بلاست

غزل شمارهٔ ۴۳۲: شوق که تا گرم عنان نیست فسردن برجاست

غزل شمارهٔ ۴۳۳: صد هنر درون پرده دل فرش اقبال صفاست

غزل شمارهٔ ۴۳۴: عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیـاست

غزل شمارهٔ ۴۳۵: غفلت از عاقبت عقوبت‌زاست

غزل شمارهٔ ۴۳۶: فضای وادی امکان پر از غبار فناست

غزل شمارهٔ ۴۳۷: کام همت اگر انباشتهٔ ذوق خفاست

غزل شمارهٔ ۴۳۸: گرد اندوه دلم دام تماشای صفاست

غزل شمارهٔ ۴۳۹: گردی ز خویش رفتن ما هیچ برنخاست

غزل شمارهٔ ۴۴۰: ما و من شور گرفتاریـهاست

غزل شمارهٔ ۴۴۱: نسبت اشراف با دونان خطاست

غزل شمارهٔ ۴۴۲: نشئهٔ هستی بـه دور جام پیری نارساست

غزل شمارهٔ ۴۴۳: نفس محرک جسم بـه غم فسرده ماست

غزل شمارهٔ ۴۴۴: نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست

غزل شمارهٔ ۴۴۵: نـه جاه مایـهٔ عصیـان نـه مال غفلت‌زاست

غزل شمارهٔ ۴۴۶: یـاد آن جلوه ز چشمم‌ گره اشک‌ گشاست

غزل شمارهٔ ۴۴۷: بازگردون درون عبیرافشانی زلف شب است

غزل شمارهٔ ۴۴۸: تیره‌بختی چون هجوم آرد سخن مـهراست

غزل شمارهٔ ۴۴۹: چشم خرد آیینـهٔ جام مـی ناب است

غزل شمارهٔ ۴۵۰: بسکه سودای توام سرتا بـه پا زنجیر پاست

غزل شمارهٔ ۴۵۱: چون حبابم الفت وهم بقا زنجیرپاست

غزل شمارهٔ ۴۵۲: گل‌ هوس ز دل صاف تهمت است

غزل شمارهٔ ۴۵۳: زبان چو کج‌ روش افتد جنون بد مست است

غزل شمارهٔ ۴۵۴: سیرابی ازین باغ هوس‌، یـاس‌پرست است

غزل شمارهٔ ۴۵۵: از چمن که تا انجمن جوش بهار رحمت است

غزل شمارهٔ ۴۵۶: درون خموشی یک قلم آوازهٔ جمعیت است

غزل شمارهٔ ۴۵۷: یـا رب امشب آن جنون آشوب جان و دل ‌کجاست

غزل شمارهٔ ۴۵۸: فنا مثالم و آیینـهٔ بقا اینجاست

غزل شمارهٔ ۴۵۹: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست

غزل شمارهٔ ۴۶۰: سوخت دل درون محفل تسلیم و از جا برنخاست

غزل شمارهٔ ۴۶۱: بی‌شکست از پردهٔ سازم نوایی برنخاست

غزل شمارهٔ ۴۶۲: زیر گردون طبع آزادی نوایی برنخاست

غزل شمارهٔ ۴۶۳: تنم ز بند لباس تکلف آزاد است

غزل شمارهٔ ۴۶۴: درآن مقام‌که عرض جلال معبود است

غزل شمارهٔ ۴۶۵: هرچه از مدت هست و بود است

غزل شمارهٔ ۴۶۶: کاهش طبع من از فطرت بیباک خود است

غزل شمارهٔ ۴۶۷: نیک و بدم از بخت بدانجام سفید است

غزل شمارهٔ ۴۶۸: که تا نفس باقی هست دردل ر‌نگ‌کلفت مضمراست

غزل شمارهٔ ۴۶۹: خاک غربت‌کیمـیای مردم نیک اختر است

غزل شمارهٔ ۴۷۰: خاموشی‌ام جنونکدهٔ شور محشر است

غزل شمارهٔ ۴۷۱: درون تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است

غزل شمارهٔ ۴۷۲: دوری منزلم از بسکه ندامت اثر است

غزل شمارهٔ ۴۷۳: شعلهٔ بی‌بال وپر سجده گر اخگر است

غزل شمارهٔ ۴۷۴: وحشت مدعا جنون ثمر است

غزل شمارهٔ ۴۷۵: بـه خوان لذت دنیـاگزند بسیـار است

غزل شمارهٔ ۴۷۶: اشک یک لحظه بـه مژگان بار است

غزل شمارهٔ ۴۷۷: خواب درون چشم و نفس بر دل محزون بار است

غزل شمارهٔ ۴۷۸: رزق‌، خلوتگه اندیشـهٔ روزی‌خوار است

غزل شمارهٔ ۴۷۹: ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است

غزل شمارهٔ ۴۸۰: ز گریـه‌، سیری چشم پر آب دشوار است

غزل شمارهٔ ۴۸۱: اوگفتن ما وتو بـه هر رنگ ضرور است

غزل شمارهٔ ۴۸۲: نسیم‌گل بـه خموشی ترانـه‌پرداز است

غزل شمارهٔ ۴۸۳: ز شور حیرت من گوش‌ عالمـی باز است

غزل شمارهٔ ۴۸۴: بیـاکه آتش‌کیفیت هوا تیز است

غزل شمارهٔ ۴۸۵: ز خود رمـیدن ‌دل بسکه شوخی‌انگیز است

غزل شمارهٔ ۴۸۶: از حباب اینقدرم عبرت احوال بس است

غزل شمارهٔ ۴۸۷: سفله با جاه نیزهیچاست

غزل شمارهٔ ۴۸۸: بندگی هنگامـهٔ عشرت پرستیـها بس است

غزل شمارهٔ ۴۸۹: عشرت موهوم هستی‌کلفت دنیـا بس است

غزل شمارهٔ ۴۹۰: ما را بـه راه عشق طلب رهنما بس است

غزل شمارهٔ ۴۹۱: هستی بـه رنگ صبح دلیل فنا بس است

غزل شمارهٔ ۴۹۲: بی‌دماغی مژدهٔ پیغام‌محبوبم بس است

غزل شمارهٔ ۴۹۳: سر خط درس‌کمالت منتخب دانی بس است

غزل شمارهٔ ۴۹۴: بروت تافتنت‌گربه شانی هوس است

غزل شمارهٔ ۴۹۵: ز دستگاه جنون راز همتم فاش است

غزل شمارهٔ ۴۹۶: بسکه امشب بی‌توام سامان اعضا آتش است

غزل شمارهٔ ۴۹۷: آنچه‌در بال‌طلب است‌، درون دل آتش است

غزل شمارهٔ ۴۹۸: همت زگیر و دار جهان رم‌ کمـین خوش است

غزل شمارهٔ ۴۹۹: سرمایـهٔ عذر طلبم از همـه بیش است

غزل شمارهٔ ۵۰۰: خنده تنـها نـه همـین برگل و سوسن تیغ است

غزل شمارهٔ ۵۰۱: نفس بوالهوسان بر دل ر‌وشن تیغ است

غزل شمارهٔ ۵۰۲: دل از غبار نفس زخم خفته درون نمک است

غزل شمارهٔ ۵۰۳: حذر ز راه محبت‌که پر خطرناک است

غزل شمارهٔ ۵۰۴: مـیی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است

غزل شمارهٔ ۵۰۵: از بس قماش دامن دلدار نازک است

غزل شمارهٔ ۵۰۶: درون ندامت‌گل مقصود بـه بر نزدیک است

غزل شمارهٔ ۵۰۷: یـار دور هست ز ما که تا به نظر نزدیک است

غزل شمارهٔ ۵۰۸: بسکه این‌گلشن افسرده‌کدورت رنگ است

غزل شمارهٔ ۵۰۹: دلم چو غنچه درون آغوش ‌‌عافیت تنگ است

غزل شمارهٔ ۵۱۰: دل‌ مضطرب یأس ‌و نفس ناله به‌ چنگ است

غزل شمارهٔ ۵۱۱: نـه منزل بی‌نشان، نی جاده تنگ است

غزل شمارهٔ ۵۱۲: بسکه ساز این بساط آشفتگیـهای دل است

غزل شمارهٔ ۵۱۳: احتیـاجی با مزاج سبزه وگل شامل است

غزل شمارهٔ ۵۱۴: الفت تن باعث فکر پریشان دل است

غزل شمارهٔ ۵۱۵: بسکه‌دشت از نقش‌پای‌لیلی ما پرگل است

غزل شمارهٔ ۵۱۶: عالم ایجاد عشرتخانـهٔ جزو و کل است

غزل شمارهٔ ۵۱۷: آگاهی و افسردگی دل چه خیـال است

غزل شمارهٔ ۵۱۸: درون وصلم و سیرم به‌گریبان خیـال است

غزل شمارهٔ ۵۱۹: داغ اگر حلقه زند ساغر صهبای دل است

غزل شمارهٔ ۵۲۰: صبح این بادیـه آشوب تپشـهای دل است

غزل شمارهٔ ۵۲۱: چشم بیدار طرب مایـهٔ سامان‌گل است

غزل شمارهٔ ۵۲۲: خنده‌صبحی‌ست‌که درون بندگریبان‌گل است

غزل شمارهٔ ۵۲۳: بسکه بیقدری دلیل دستگاه عالم است

غزل شمارهٔ ۵۲۴: درون خیـال‌آباد راحت آگهی نامحرم است

غزل شمارهٔ ۵۲۵: درون سیرگاه امر تحیر مقدم است

غزل شمارهٔ ۵۲۶: شوکت ‌شاهی‌ام از فیض‌ جنون ‌در قدم است

غزل شمارهٔ ۵۲۷: عمری‌ست بـه حیرت نفس سوخته رام است

غزل شمارهٔ ۵۲۸: اگر مـی نیست جمعیت‌کدام است

غزل شمارهٔ ۵۲۹: چشمـی‌که ندارد نظری حلقهٔ دام است

غزل شمارهٔ ۵۳۰: ستم شریک من یـاس خوشدن ستم است

غزل شمارهٔ ۵۳۱: چون سایـه بس‌که‌کلفت غفلت سرشت ماست

غزل شمارهٔ ۵۳۲: شعله‌ ها درون گرم جوشی‌، داغ آه سرد ماست

غزل شمارهٔ ۵۳۳: طوق چون فاخته‌، شیرازهٔ مشت پر ماست

غزل شمارهٔ ۵۳۴: ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است

غزل شمارهٔ ۵۳۵: امروزکه امـید به‌کوی تو مقیم است

غزل شمارهٔ ۵۳۶: طبعی‌که امـیدش اثر آمادهٔ بیم است

غزل شمارهٔ ۵۳۷: این انجمن چو شمع مپندار جای ماست

غزل شمارهٔ ۵۳۸: زندگی را شغل پرواز فنا جزوتن است

غزل شمارهٔ ۵۳۹: مـی‌روم از خو‌یش ‌و حسرت گر‌م‌ اشک افشاندن است

غزل شمارهٔ ۵۴۰: بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است

غزل شمارهٔ ۵۴۱: چون حباب آیینـهٔ مااز خموشی روشن‌است

غزل شمارهٔ ۵۴۲: کینـه را درون دامن دلهای سنگین مسکن است

غزل شمارهٔ ۵۴۳: دری از اسباب ما و من بـه حق پیوستن است

غزل شمارهٔ ۵۴۴: راحت‌ جاوید عشاق ‌از فضولی رستن است

غزل شمارهٔ ۵۴۵: ای‌کعبه جو یقینی اگرکار بستن است

غزل شمارهٔ ۵۴۶: زندگانی درون جگرخار هست و درون پا سوزن است

غزل شمارهٔ ۵۴۷: خنده‌ام صبحی بـه صد چاک‌گریبان آشناست

غزل شمارهٔ ۵۴۸: عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست

غزل شمارهٔ ۵۴۹: زندگی تمـهید اسباب فناست

غزل شمارهٔ ۵۵۰: خودگدازی غم‌کیفیت صهبای من است

غزل شمارهٔ ۵۵۱: بحر رازم پیچ و تاب فکرگرداب من است

غزل شمارهٔ ۵۵۲: بزم‌گردون صبح‌خیز ازگرد بیتاب من است

غزل شمارهٔ ۵۵۳: شوق‌دیدارم و در چشم‌کسان راه من است

غزل شمارهٔ ۵۵۴: زلف آشفتهٔ سری موجهٔ د‌ربای من است

غزل شمارهٔ ۵۵۵: نیک و بد این مرحله خاکش بـه ‌کمـین است

غزل شمارهٔ ۵۵۶: دارم ز نفس ناله‌که جلاد من این است

غزل شمارهٔ ۵۵۷: خامش نفسم شوخی آهنگ من این است

غزل شمارهٔ ۵۵۸: زین سال و ماه فرصت کارت منزه است

غزل شمارهٔ ۵۵۹: ز غصه چاره ندارد دلی کـه آگاه است

غزل شمارهٔ ۵۶۰: تپیدن دل عشاق محوکسوت آه است

غزل شمارهٔ ۵۶۱: آفت سر و برگ هوس آرایی جاه است

غزل شمارهٔ ۵۶۲: خاک نمـیم‌، ما را،‌کی فکر عجز و جاه است

غزل شمارهٔ ۵۶۳: دل را ز نگه دام هوس بر سر راه است

غزل شمارهٔ ۵۶۴: سیر بهار این باغ از ما تمـیز‌‌خواه است

غزل شمارهٔ ۵۶۵: عرق‌فشانی شبنم درون این حدیقه‌ گواه است

غزل شمارهٔ ۵۶۶: گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است

غزل شمارهٔ ۵۶۷: نـه عشق سوخته و نـه هوس‌گداخته است

غزل شمارهٔ ۵۶۸: هرکجا وحشتی از آتشم افروخته است

غزل شمارهٔ ۵۶۹: آتش وحشتم آنجاکه برافروخته است

غزل شمارهٔ ۵۷۰: برروی ما چوصبح نـه‌رنگی شکسته است

غزل شمارهٔ ۵۷۱: گلدستهٔ نزاکت حسنت کـه بسته است

غزل شمارهٔ ۵۷۲: الفت دل عمرها شد دست وپایم بسته است

غزل شمارهٔ ۵۷۳: پیر عقل از ما بـه درد نان مقدم رفته است

غزل شمارهٔ ۵۷۴: دوستان ظلمـی بـه حال نامرادم رفته است

غزل شمارهٔ ۵۷۵: گر بـه سیر انجمن یـا گشت‌ گلشن رفته است

غزل شمارهٔ ۵۷۶: دل عمرهاست آینـه ترتیب داده است

غزل شمارهٔ ۵۷۷: آن جنگجو بـه ظاهر گرپشت داده است

غزل شمارهٔ ۵۷۸: برگ عیش من بـه ساز بیخودی آماده است

غزل شمارهٔ ۵۷۹: بسکه حرف مدعا نازک رقم افتاده است

غزل شمارهٔ ۵۸۰: درون بهارگریـه عیش بیدلان آماده است

غزل شمارهٔ ۵۸۱: دل بـه یـاد جلوه‌ای طاقت بـه غارت داده است

غزل شمارهٔ ۵۸۲: زندگانی از نفس آفت بنا افتاده است

غزل شمارهٔ ۵۸۳: درون گلستانی‌که‌گرد عجز ما افتاده است

غزل شمارهٔ ۵۸۴: آرزوی دل‌، چو اشک از چشم ما افتاده است

غزل شمارهٔ ۵۸۵: چشم‌واکن حسن نیرنگ قدم بی‌پرده است

غزل شمارهٔ ۵۸۶: خامشی درون پرده سامان تکلم‌کرده است

غزل شمارهٔ ۵۸۷: پیری‌ام پیغامـی از رمز سجود آورده است

غزل شمارهٔ ۵۸۸: بعد مرگم شام‌نومـیدی سحرآورده است

غزل شمارهٔ ۵۸۹: نالهٔ ما شیوه‌ها امشب بـه بر آورده است

غزل شمارهٔ ۵۹۰: هم درون ایجاد شکستی بـه دلم پا زده است

غزل شمارهٔ ۵۹۱: موج هرجا، درون جمعیت‌گوهر زده است

غزل شمارهٔ ۵۹۲: سر هرزگلی پر زده است

غزل شمارهٔ ۵۹۳: باز سرگرمـی نظاره بـه سامان شده است

غزل شمارهٔ ۵۹۴: جایی‌که‌نـه فلک ز حیـا سر فکنده است

غزل شمارهٔ ۵۹۵: شور استغنای عشق از حسرت دل بوده است

غزل شمارهٔ ۵۹۶: رنگ خون گلجوش زخم تیغ گلچین بوده است

غزل شمارهٔ ۵۹۷: سرنوشت روی‌ جانان خط مشکین بوده است

غزل شمارهٔ ۵۹۸: که تا حیرت خرام تو سامان دیده است

غزل شمارهٔ ۵۹۹: که تا ز آغوش‌وداعت داغ حیرت‌چیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۰: جنس موهومم دکان آبرویی چیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۱: درون جنونم موی سر سامان راحت چیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۲: بازم بـه دل نوید صفایی رسیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۳: جنس ما با این‌کسادی قیمتی فهمـیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۴: عالمـی را بی‌زبانیـهای من پوشیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۵: واژگونی بسکه با وضعم قرین‌کردیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۶: هرکجا دستت برون از آستین‌گردیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۷: صبح هستی نیست نیرنک هوس بالیده است

غزل شمارهٔ ۶۰۸: ای کـه دنیـا و جلالش دیده‌ای خمـیازه است

غزل شمارهٔ ۶۰۹: که تا فلک درگردش هست آفت به‌هرسوهاله است

غزل شمارهٔ ۶۱۰: چون سپند آرام جسم دردناکم ناله است

غزل شمارهٔ ۶۱۱: بسکه درون بزم توام حسرت جنون پیمانـه است

غزل شمارهٔ ۶۱۲: دل به‌سعی آب‌گردیدن طرب پیمانـه است

غزل شمارهٔ ۶۱۳: درون آن بساط‌که حسنت دچار آینـه است

غزل شمارهٔ ۶۱۴: زبس بـه خلوت حسن توبارآینـه است

غزل شمارهٔ ۶۱۵: ز نقش پای تو کابینـه ‌دار آینـه است

غزل شمارهٔ ۶۱۶: قید الفت هستی وحشت آشیـانیـهاست

غزل شمارهٔ ۶۱۷: باز درس خاشاکم سطر شعله‌خوانیـهاست

غزل شمارهٔ ۶۱۸: لاف ما و من یکسر دعوی خداییـهاست

غزل شمارهٔ ۶۱۹: بیقراریـهای چرخ از دست کجرفتاری است

غزل شمارهٔ ۶۲۰: لوح‌هستی یک قلم از نقش قدرت عاری است

غزل شمارهٔ ۶۲۱: صفای آب بـه یـاد غبار راه‌ی است

غزل شمارهٔ ۶۲۲: به‌گلزاری‌که حسنت بی‌نقابست

غزل شمارهٔ ۶۲۳: درون سایـه‌ای‌ابرو نگهت مست و خرابست

غزل شمارهٔ ۶۲۴: مشاطهٔ شوخی‌که بـه دستت دل ما بست

غزل شمارهٔ ۶۲۵: نفس را الفت دل پیچ و تابست

غزل شمارهٔ ۶۲۶: هر سو نگرم دیده بـه دیدار حجابست

غزل شمارهٔ ۶۲۷: هستی چو سحر عهد بـه پرواز فنا بست

غزل شمارهٔ ۶۲۸: برکمرتا بهله آن‌ترک نزاکت مست بست

غزل شمارهٔ ۶۲۹: نقاش ازل که تا کمر مو کمران بست

غزل شمارهٔ ۶۳۰: همت چه برفرازد از شرم فقر ما دست

غزل شمارهٔ ۶۳۱: کنون کـه مژدهٔ دیدار شوق بنیـادست

غزل شمارهٔ ۶۳۲: نـه دیر مانع و نی‌کعبه حایل افتادست

غزل شمارهٔ ۶۳۳: مرا بـه آبلهٔ پا چه مشکل افتادست

غزل شمارهٔ ۶۳۴: گداز امن درین انجمن کم افتادست

غزل شمارهٔ ۶۳۵: فسون وهم چه مقدار رهزن افتادست

غزل شمارهٔ ۶۳۶: بی‌محابا بر من مجنون مـیفشان پشت دست

غزل شمارهٔ ۶۳۷: خم مکن درون عرض حاجت که تا توانی پشت دست

غزل شمارهٔ ۶۳۸: دل ز اوهام غبارآلودست

غزل شمارهٔ ۶۳۹: اجابتی ندمـید از دعای‌به دو دست

غزل شمارهٔ ۶۴۰: دل راگشاد کار ز صد عقده برترست

غزل شمارهٔ ۶۴۱: سرکشیـها بـه مرگ راهبرست

غزل شمارهٔ ۶۴۲: عمرها شد عجزطاقت سوی‌جیبم رهبرست

غزل شمارهٔ ۶۴۳: نسخهٔ آرام دل درون عرض آهی ابترست

غزل شمارهٔ ۶۴۴: زندگی نقد هزار آزارست

غزل شمارهٔ ۶۴۵: هوس دل را شکست اعتبارست

غزل شمارهٔ ۶۴۶: توان بـه صبر نمودن دل شکسته درست

غزل شمارهٔ ۶۴۷: قابل نخل ما بر دگرست

غزل شمارهٔ ۶۴۸: دل از بهار خیـال توگلشن رازست

غزل شمارهٔ ۶۴۹: تو محو خواب و در سیرکن‌فکان بازست

غزل شمارهٔ ۶۵۰: دل بـه یـاد پرتو حسنت سراپا آتشست

غزل شمارهٔ ۶۵۱: که تا به‌کی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست

غزل شمارهٔ ۶۵۲: که تا غبارخط برآن حسن صفا پیرا نشست

غزل شمارهٔ ۶۵۳: عاقبت چون شعله خاکستر بـه فرق ما نشست

غزل شمارهٔ ۶۵۴: جوش‌حرص‌از یأس من‌آخر ز تاب‌وتب نشست

غزل شمارهٔ ۶۵۵: تازمستی غنچه برفرق چمن مـیناشکست

غزل شمارهٔ ۶۵۶: درون تماشایی‌که حتما صد مژه بالا شکست

غزل شمارهٔ ۶۵۷: بی‌تو درون هرجا دل صبر آزما خواهد شکست

غزل شمارهٔ ۶۵۸: چون حبابم‌شیشـهٔ دل هرکجا خواهد شکست

غزل شمارهٔ ۶۵۹: درون چمن‌گر طرف دامانت صبا خواهد شکست

غزل شمارهٔ ۶۶۰: ناتوانی ‌گر چنین اعضای ما خواهد شکست

غزل شمارهٔ ۶۶۱: شیخ که تا عزم بر نماز شکست

غزل شمارهٔ ۶۶۲: هوس ‌به فتنـهٔ صد انجمن نگاه شکست

غزل شمارهٔ ۶۶۳: صفحهٔ دل بی‌خط زخم تو فرد باطلست

غزل شمارهٔ ۶۶۴: دل انجمن صد طرب ازیـاد وصالست

غزل شمارهٔ ۶۶۵: صورت راحت نفور از مردمان عالمست

غزل شمارهٔ ۶۶۶: با کمال بی‌نقابی پرده‌دارم شیونست

غزل شمارهٔ ۶۶۷: درون جهان عجز طاقت پیشگی‌گردن زنست

غزل شمارهٔ ۶۶۸: درخور غفلت نگاهی رونق ما و منست

غزل شمارهٔ ۶۶۹: فکر تدبیر سلامت خون راحت خوردنست

غزل شمارهٔ ۶۷۰: فردوس دل‌، اسیر خیـال تو بودنست

غزل شمارهٔ ۶۷۱: نی نقش چین نـه حسن فرنگ آفست

غزل شمارهٔ ۶۷۲: پیوستگی بـه حق‌، ز دو عالم بست

غزل شمارهٔ ۶۷۳: از مـیانش مو بـه موی ناتوانان جستجوست

غزل شمارهٔ ۶۷۴: بسکه مستان را بـه قدر مـیکشیـها آبروست

غزل شمارهٔ ۶۷۵: نیست ایمن از بلا هر بـه فکر جستجوست

غزل شمارهٔ ۶۷۶: شوخی کـه جهان‌ گرد جنون نظر اوست

غزل شمارهٔ ۶۷۷: بزم پیری‌کزقد خم‌گشتهٔ ما چنگ اوست

غزل شمارهٔ ۶۷۸: بسکه اجزایم چمن‌پروردهٔ نیرنگ اوست

غزل شمارهٔ ۶۷۹: شـهید خنده زخمم ‌که تیغ‌ همدم اوست

غزل شمارهٔ ۶۸۰: غزال امن کـه الفت خیـال مبهم است

غزل شمارهٔ ۶۸۱: قصر غناکه عالم تحقیق نام اوست

غزل شمارهٔ ۶۸۲: عالم طلسم وحشت چشم سیـاه اوست

غزل شمارهٔ ۶۸۳: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست

غزل شمارهٔ ۶۸۴: بسکه دارم غنچهٔ شوق توپنـهان زیرپوست

غزل شمارهٔ ۶۸۵: بسکه رازعجز ما بالید پنـهان زیرپوست

غزل شمارهٔ ۶۸۶: سعی ناپیدا و حسرتها دویدن آرزوست

غزل شمارهٔ ۶۸۷: اوج جاه‌، آثارش از اجزای مـهمل ریخته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۸۸: به‌دست و تیغ‌کسی خون من حنابسته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۸۹: چنین‌که نیک وبد ما بـه عجزوابسته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۰: دل درون قدم آبله پایـان‌که شکسته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۱: گردباد امروز درون صحرا قیـامت ‌کاشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۲: سخت‌ جانی از من محزون‌ کـه باور داشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۳: تنـها نـه ذره دقت اظهار داشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۴: عجز ما چندین غبار از هرکمـین برداشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۵: جایی‌که مرگ شـهرت انجام داشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۶: صاحب خلق حسن‌،‌ گلها بـه دامن داشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۷: چون شمع اگر خلق بعد و پیش‌گذشته‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۸: دل از ندامت هستی‌، مکدر ا‌فتاده‌ست

غزل شمارهٔ ۶۹۹: همچو شبنم ادب آیینـه زدودن بوده‌ست

غزل شمارهٔ ۷۰۰: ادب اظهارم و با وصل توام‌کاری هست

غزل شمارهٔ ۷۰۱: که تا ز جنس تب وتاب نفس آثاری هست

غزل شمارهٔ ۷۰۲: بی‌توام جای نگه مژگانی هست

غزل شمارهٔ ۷۰۳: گر آینـه‌ات محرم زشتی و نکوییست

غزل شمارهٔ ۷۰۴: ناله‌ها داریم و زین انجمن آگاه نیست

غزل شمارهٔ ۷۰۵: غنچه درون فکر دهانت ‌گوشـه‌گیر خسته‌ای‌ست

غزل شمارهٔ ۷۰۶: حیرت دمـیده‌ام گل داغم بهانـه‌ای‌ست

غزل شمارهٔ ۷۰۷: نـه ما را صراحی نـه پیمانـه ‌ایست

غزل شمارهٔ ۷۰۸: ادب نـه‌کسب عبادت نـه سعی حق‌طلبی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۰۹: بـه محفلی‌که دل آیینـهٔ رضاطلبی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۱۰: زین دو شرر داغ دل هستی ما عبرتیست

غزل شمارهٔ ۷۱۱: ساز تو کمـین نغمـهٔ بیداد شکستی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۱۲: غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست

غزل شمارهٔ ۷۱۳: فکر آزادی بـه این عاجز سرشتیـها تریست

غزل شمارهٔ ۷۱۴: حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست

غزل شمارهٔ ۷۱۵: خودنماییـها جوهریست

غزل شمارهٔ ۷۱۶: درگلستانی‌که دل را با اشاراتش سری‌ست

غزل شمارهٔ ۷۱۷: که تا به مطلوب رسیدن‌کاریست

غزل شمارهٔ ۷۱۸: درین‌گلشن دو روزت خنده‌کاریست

غزل شمارهٔ ۷۱۹: بـه زخم هستی اگر شرم بخیـه پردازی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۲۰: درپیچ و تاب‌گیسوتا شانـه را عروسی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۲۱: امروز دور صحبت وقف ستم ایـاغی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۲۲: چمن امروز فرش منزل‌کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۳: ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۴: سرو بهار جلوه قد دلستان‌ کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۵: موج جنون مـی‌زند، اشک پریشان ‌کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۶: وحشی صحرای حسن نرگس فتان ‌کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۷: دل گرم من آتشخانـهٔ‌کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۸: سرشکم نسخهٔ دیوانـهٔ کیست

غزل شمارهٔ ۷۲۹: دل را بـه خیـال خط او سیر فرنگیست

غزل شمارهٔ ۷۳۰: صفای حال ما مغشوش رنگیست

غزل شمارهٔ ۷۳۱: بی‌کدورت نیست هرجا محرمـی یـا غافلی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۳۲: چارهٔ دردسر دیر محبت جلی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۳۳: بجاست‌شکوهٔ ما که تا ره فغان خالیست

غزل شمارهٔ ۷۳۴: جهان ز جنس اثرهای این و آن خالیست

غزل شمارهٔ ۷۳۵: بندگی با معرفت خاص حضور آدمـی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۳۶: زندگی شوخی کمـین رمـیست

غزل شمارهٔ ۷۳۷: وضع خطوط جبین از قلم مبهمـیست

غزل شمارهٔ ۷۳۸: بیـاکه هیچ بهاری بـه حسرت ما نیست

غزل شمارهٔ ۷۳۹: تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۰: قانون ادب پرده درون صورت و صدا نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۱: نیـاز نامـهٔ ما عرض سجده عنوانیست

غزل شمارهٔ ۷۴۲: برچهرهٔ آثارجهان رنگ سبب نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۳: برگ و سازم جز هجوم‌گریـهٔ بیتاب نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۴: بی‌رخت درون چشمـهٔ آیینـه خاک هست آب نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۵: جزخون‌دل زنقد سلامت بـه دست نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۶: هیچچون من درین‌ حرمان‌سرا ناشاد نیست

غزل شمارهٔ ۷۴۷: بر تپیدنـهای دل هم دیده‌ای وای‌ست

غزل شمارهٔ ۷۴۸: چون سحر طومارچاک ‌ام وای‌ست

غزل شمارهٔ ۷۴۹: عمری‌ست به‌چشمم ز نم اشک اثر نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۰: بی‌ادب بنیـاد هستی عافیت دربار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۱: خواب را‌در دیدهٔ حیران عاشق بار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۲: دیده حیرت نگاهان را بـه مژگان ‌کار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۳: رنگ‌عجزم لیک با وضع‌ خموشم ‌کار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۴: درون طریق رفتن از خود رهبری درکار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۵: مست‌عرفان را دیگری درکار نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۶: سرمنزل ثبات قدم جاده‌ساز نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۷: زین عبارات جنون تحقیق بی‌ناموس نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۸: صنعت نیرنگ دل بر فطرت‌ فاش نیست

غزل شمارهٔ ۷۵۹: عاشقی مقدور هر عیـاش نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۰: برق با شوقم شراری بیش نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۱: درگلشن هوس‌که سراغ‌گلیش نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۲: بزم تصور توکدورت ایـاغ نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۳: وضع ترتیب ادب درون عرصه‌گاه لاف نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۴: آستان عشق جولانگاه هر بیباک نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۵: خلق را بر سرهر لقمـه ز بس سرشکنی‌ست

غزل شمارهٔ ۷۶۶: حایل عزم نفس‌گرد ره و فرسنگ نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۷: جای آرام بـه وحشتکدهٔ عالم نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۸: دیده‌ای راکه بـه نظاره دل محرم نیست

غزل شمارهٔ ۷۶۹: عزت ‌و خواری دهر آن همـه دور از هم نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۰: تعین جز افسون اوهام نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۱: چو صبحم دماغ مـی‌آشام نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۲: پر بیکسم امروزکسی را خبرم نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۳: هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۴: پیش چشمـی‌که نورعرفان نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۵: مقیدان وفا را ز دل رمـیدن نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۶: کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۷: جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۸: درون خیـال مزن فهم خویش سازتو نیست

غزل شمارهٔ ۷۷۹: تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۰: تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۱: نور دل درون کشور آیینـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۲: راحت‌ کجاست گر دلت‌ از خویش رسته نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۳: رنگم درین چمن بـه هوس پر زننده نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۴: مبتذل صبح و شام تازگی‌ آرنده نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۵: درون تکلم از ندامت هیچ‌آسوده نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۶: با دل تنگ است‌کار اینجا ز حرمان چاره نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۷: خط‌خوبان هم‌،حریف طبع وحشت‌پیشـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۸: خواجه تاکی حتما این بنیـاد رسوایی‌که نیست

غزل شمارهٔ ۷۸۹: ز انقلاب جسم‌، دل بر ساز وحشت هاله نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۰: هیچجز یأس‌، غمخوار من دیوانـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۱: آزادگی‌، غبار درون و بام خانـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۲: این‌زمان یک طالب‌مستی درین مـیخانـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۳: محرم حسن ازل اندیشـهٔ بیگانـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۴: صاف‌طبعان را غمـی از خار خارکینـه نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۵: طاس این نرد اختیـاری نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۶: از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۷: فریـاد کـه در عالم تحقیق‌ی نیست

غزل شمارهٔ ۷۹۸: سرو چمن دل الف شعلهٔ آهیست

غزل شمارهٔ ۷۹۹: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست

غزل شمارهٔ ۸۰۰: بی‌ساز انفعال سراپای من تهی‌ست

غزل شمارهٔ ۸۰۱: برگ طربم عشرت بی‌برگ و نوایی‌ست

غزل شمارهٔ ۸۰۲: درون ربط خلق یکسر ناموس‌کبریـایی‌ست

غزل شمارهٔ ۸۰۳: ز خویش‌ مگذر اگر جوهرت‌ شناسایی‌ ست

غزل شمارهٔ ۸۰۴: هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست

غزل شمارهٔ ۸۰۵: گرم‌رفتاری کـه سر درون راه آن یکتا گذاشت

غزل شمارهٔ ۸۰۶: نیشی که تا علم همت عنقا برداشت

غزل شمارهٔ ۸۰۷: یک شبم درون دل نسیم یـاد آن‌گیسو گذشت

غزل شمارهٔ ۸۰۸: زان خوشـه‌که مـیناگری باغ عنب داشت

غزل شمارهٔ ۸۰۹: جرأت سؤال شرم تراگر جواب داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۰: جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریـاد داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۱: حیرتم عمری بـه امـید ندامت شاد داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۲: سعی‌جاه آرزوی خاک شدن درون سر دا‌شت

غزل شمارهٔ ۸۱۳: برق آفت لمعه درون بی‌ضبطی اسرار داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۴: شب‌که شور بلبل ما ریشـه درگلزار داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۵: ز بس کـه معنی مکتوب عشق پیچش داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۶: که تا جنون نقد بهار عشرتم درون چنگ داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۷: که تا ز حسن وگلستان تماشا رنگ داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۸: دوش درون راه خیـالت عجز شوق آهنگ داشت

غزل شمارهٔ ۸۱۹: اندیشـه درون نزاکت معنی کمال داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۰: درون وادیی کـه قدرت عجزم کمال داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۱: هرجا دلی تپیدن شوق خیـال داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۲: که تا نظر بر شوخی من نرگس خودکام داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۳: سادگی دل را اسیر فکرهای خام داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۴: شب‌ کـه جوش‌ حسرتی ‌زان نرگس‌ خودکام داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۵: شب‌که طاووس مرا شوق تو بال‌افشان داشت

غزل شمارهٔ ۸۲۶: وهم هستی هیچرا ازتپیدن وانداشت

غزل شمارهٔ ۸۲۷: هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت

غزل شمارهٔ ۸۲۸: زندگانی‌ست‌ کـه جز مرگ سرانجام نداشت

غزل شمارهٔ ۸۲۹: امشب کـه به دل حسرت دیدارکمـین داشت

غزل شمارهٔ ۸۳۰: چه سحر بود کـه دوشم دل آرزوی تو داشت

غزل شمارهٔ ۸۳۱: آغاز نگاهم بـه قیـامت نظری داشت

غزل شمارهٔ ۸۳۲: گر جنونم هوس قطع منازل مـی‌داشت

غزل شمارهٔ ۸۳۳: تو ازآن خلوت یکتا چه خبر خواهی داشت

غزل شمارهٔ ۸۳۴: گل درون چمن رسید و قدم بر هواگذاشت

غزل شمارهٔ ۸۳۵: همت من از نشان جاه چون ناوک‌ گذشت

غزل شمارهٔ ۸۳۶: که تا عرقناک از چمن آن شوخ بی‌پرواگذشت

غزل شمارهٔ ۸۳۷: درون طلبت شب چه جنونـهاگذشت

غزل شمارهٔ ۸۳۸: یأس مجنون آخر از پیچ و خم سودا گذشت

غزل شمارهٔ ۸۳۹: چنین‌که عمر تأملگر شتاب‌گذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۰: فرصت نظاره که تا مژگان گشودن درگذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۱: شب بـه یـاد آنخموش گذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۲: بـه فکر دل لبم از ربط قیل و قال‌گذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۳: دوش از نظر خیـال تو دامن‌کشان‌گذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۴: همت ‌از هر دو جهان ‌جست ‌و ز دل درون نگذشت

غزل شمارهٔ ۸۴۵: نـه همـین سبزه از خطش ترگشت

غزل شمارهٔ ۸۴۶: ز فقر که تا به شـهادت شد آشنا انگشت

غزل شمارهٔ ۸۴۷: بی‌روی تو مژگان چه نگارد بـه سرانگشت

غزل شمارهٔ ۸۴۸: شب هجوم جلوه او درون خیـالم جا گرفت

غزل شمارهٔ ۸۴۹: دی حرف خرامش بـه لبم بال‌گشا رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۰: سعی روزی داشتم آخر ندامت پیش رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۱: قامتش سامان شوخی از نگاه ما گرفت

غزل شمارهٔ ۸۵۲: ز آتش رخسار کـه ساغر گرفت

غزل شمارهٔ ۸۵۳: بعدازین حتما سراغ‌من ز خاموشی‌گرفت

غزل شمارهٔ ۸۵۴: دل ماند بی‌حس و غمت افشانده بال رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۵: صبح از دل چاک‌که دراین باغ سخن رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۶: ازین بساط‌کسی داغ آرمـیدن رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۷: فغان‌ کـه فرصت دام تلاش چیدن رفت

غزل شمارهٔ ۸۵۸: آخر سیـاهی از سر داغم به‌در نرفت

غزل شمارهٔ ۸۵۹: عمرگذشته بر مژه‌ام اشک بست و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۰: دی به‌شبنم‌گریـهٔ‌ما نوگلی خندید و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۱: باز وحشی‌جلوه‌ای‌در دیده جولان‌کرد و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۲: هرکه آمد سیر یأسی زین‌ گلستان‌ کرد و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۳: زین من و ما زندگی سیر فنایی کرد و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۴: رنگ گلش بهار خط از دور دید و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۵: هرکس‌اینجا یکدودم‌دکان بسمل چید و رفت

غزل شمارهٔ ۸۶۶: بـه حیرتم چه فسون داشت بزم نیرنگت

غزل شمارهٔ ۸۶۷: کـه شود بـه وادی مدعا بلد تسلی منزلت

غزل شمارهٔ ۸۶۸: ای ظفر شیفتهٔ همت نصرت فالت

غزل شمارهٔ ۸۶۹: زهی مخموری عالم گلی از حسرت جامت

غزل شمارهٔ ۸۷۰: آمدم که تا صد چمن بر جلوه‌نازان بینمت

غزل شمارهٔ ۸۷۱: باز با طرزتکلف آشنا مـی‌بینمت

غزل شمارهٔ ۸۷۲: ای پر فشان چون بوی‌گل بیرنگی از پیراهنت

غزل شمارهٔ ۸۷۳: جهان درون سرمـه خوابید از خیـال چشم فتانت

غزل شمارهٔ ۸۷۴: زهی هنگامـهٔ امکان‌، جنون‌ساز غریبانت

غزل شمارهٔ ۸۷۵: نسزد بـه وضع فسردگی ز بهار دل مژه بستنت

غزل شمارهٔ ۸۷۶: بهار آیینـهٔ رنگی‌که باشد صرف آیینت

غزل شمارهٔ ۸۷۷: بیـا ای جام و مـینای طرب نقش‌کف پایت

غزل شمارهٔ ۸۷۸: همـه‌کس‌ کشیده محمل بـه جناب‌ کبریـایت

غزل شمارهٔ ۸۷۹: زهی چمن ساز صبح فطرت‌، ‌تبسم لعل مـهرجویت

غزل شمارهٔ ۸۸۰: کار بـه نقش پا رساند جهد سر هواییت

ث

غزل شمارهٔ ۸۸۱: ره مقصدی کـه گم هست و بس بـه خیـال مـی ‌سپری عبث

غزل شمارهٔ ۸۸۲: بی‌مغزی و داری بـه من سوخته جان بحث

غزل شمارهٔ ۸۸۳: خواری ‌ست بـه هرکج‌ منش از راست‌ روان بحث

غزل شمارهٔ ۸۸۴: تأمل عارفان چه دارد بـه کارگاه جهان حادث

غزل شمارهٔ ۸۸۵: نتوان برد زآینـهٔ ما رنگ حدوث

ج

غزل شمارهٔ ۸۸۶: که تا ز پیدایی به‌گوشم خواند افسون احتیـاج

غزل شمارهٔ ۸۸۷: درون لاف حلقه ر‌با مزن بـه ترانـه‌های بیـان‌کج

غزل شمارهٔ ۸۸۸: عمری‌ست ‌سرشکی نزد از دیدهٔ تر موج

غزل شمارهٔ ۸۸۹: عمری‌ست‌که درون حسرت آن لعل‌گهر موج

غزل شمارهٔ ۸۹۰: بـه عبرت آب شو ای ‌غافل از خمـیدن موج

غزل شمارهٔ ۸۹۱: مباد چشمـهٔ شوق مرا فسردن موج

چ

غزل شمارهٔ ۸۹۲: از بس‌که خورده‌ام بـه خم زلف یـار پیچ

غزل شمارهٔ ۸۹۳: جان هیچ وجسد هیچ ونفس هیچ وبقا هیچ

غزل شمارهٔ ۸۹۴: عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ

غزل شمارهٔ ۸۹۵: ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ

ح

غزل شمارهٔ ۸۹۶: انجم چو تکمـه ریخت ز بند نقاب صبح

غزل شمارهٔ ۸۹۷: بی‌پرده هست جلوه ز طرف نقاب صبح

غزل شمارهٔ ۸۹۸: از کواکب گل فشاند چرخ درون دامان صبح

غزل شمارهٔ ۸۹۹: بازم از فیض جنون آماد شد سامان صبح

غزل شمارهٔ ۹۰۰: نداشت دیده من بی‌تو تاب خندهٔ صبح

غزل شمارهٔ ۹۰۱: دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتح

غزل شمارهٔ ۹۰۲: خجلم ز حسرت پیریی ‌که ز چشم تر نکشد قدح

غزل شمارهٔ ۹۰۳: شب‌که حسنش برعرق پیچید سامان قدح

غزل شمارهٔ ۹۰۴: خلقی از پهلوی قدرت قصر و ایوان کرد طرح

غزل شمارهٔ ۹۰۵: مگو طاق و سرایی‌ کرده‌ام طرح

غزل شمارهٔ ۹۰۶: مری بست بر طبع حسد تخمـیر صلح

خ

غزل شمارهٔ ۹۰۷: دم سرد بسته بـه پیش خود چقدر دماغ فسرده یخ

غزل شمارهٔ ۹۰۸: باز از پان‌گشت لعل نو خط دلدار سرخ

غزل شمارهٔ ۹۰۹: شدشیرین ادایش با من از ابرام تلخ

د

غزل شمارهٔ ۹۱۰: تنگی آورده خانـهٔ صیـاد

غزل شمارهٔ ۹۱۱: ز درد یآس ندانم‌کجاکنم فریـاد

غزل شمارهٔ ۹۱۲: گر شور مستی‌ام کند اندیشـه گردباد

غزل شمارهٔ ۹۱۳: یأس‌فرسای تغافل دل ناشاد مباد

غزل شمارهٔ ۹۱۴: گر بی‌تو نگه را بـه تماشا هوس افتاد

غزل شمارهٔ ۹۱۵: که تا عرق‌،‌گلبرگ حسنت یک دوشبنم آب داد

غزل شمارهٔ ۹۱۶: حسنی کـه یـادش آینـهٔ حیرت آب داد

غزل شمارهٔ ۹۱۷: سیل غمـی‌ کـه داد جهان خراب داد

غزل شمارهٔ ۹۱۸: شب‌که باد جلوه‌ات چشم خیـالم آب داد

غزل شمارهٔ ۹۱۹: شوق تو بـه مشت پرم آتش زد و سر داد

غزل شمارهٔ ۹۲۰: داد عشق از بی‌نیـازی درمن طفلانم بیـاد

غزل شمارهٔ ۹۲۱: شب‌که توفان جوشی چشم ترم آمد بـه یـاد

غزل شمارهٔ ۹۲۲: چو ناله گرد نمودم اثر نمـی‌تابد

غزل شمارهٔ ۹۲۳: گذشت عمر و دل از حرص سر نمـی‌تابد

غزل شمارهٔ ۹۲۴: چنین‌کزتاب مـی‌گلبرک حسنت شعله رنگ افتد

غزل شمارهٔ ۹۲۵: بـه روی آن جهان جلوه‌، یک عالم نقاب افتد

غزل شمارهٔ ۹۲۶:ی کـه چون مژه عبرت دلیل روشنش افتد

غزل شمارهٔ ۹۲۷: دب چه چاره‌کند چون فضول افتد

غزل شمارهٔ ۹۲۸: ز ننگ منت راحت بـه مرگم‌ کار مـی‌افتد

غزل شمارهٔ ۹۲۹: دل از نیرنگ آگاهی بـه چندین پیشـه مـی‌افتد

غزل شمارهٔ ۹۳۰: نفس درازی‌ که تا به چون و چند نیفتد

غزل شمارهٔ ۹۳۱: تو کار خویش کن اینجا تویی درون من نمـی گنجد

غزل شمارهٔ ۹۳۲: جنون اندیشـه‌ای بگذار که تا دل بر هنر پیچد

غزل شمارهٔ ۹۳۳: بـه روی عالم‌آرا گر نقاب زلف درپیچد

غزل شمارهٔ ۹۳۴: نـه با سازهوس جوشد نـه برکسب هنرپیچد

غزل شمارهٔ ۹۳۵: حسرتی درون دل از آن لاله قبا مـی‌پیچد

غزل شمارهٔ ۹۳۶: بـه سرم شور تمنای تو که تا مـی‌پیچد

غزل شمارهٔ ۹۳۷: فریب جاه مخور که تا دل تو تنگ نگردد

غزل شمارهٔ ۹۳۸: جنون جولانی‌ام هرجا به‌وحشت رهنماگردد

غزل شمارهٔ ۹۳۹: دل اگر محو مدعا گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۰: جنون بینوایـان هرکجا بخت‌آزما گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۱: هرچه آنجاست چو آنجا روی‌اینجاگردد

غزل شمارهٔ ۹۴۲: همـین دنیـاست کانجامش قیـامت پرده‌در گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۳: بر دستگاه اقبال خیره‌سر نگردد

غزل شمارهٔ ۹۴۴: دل که تا به‌کی‌ام جز پی آزار نگردد

غزل شمارهٔ ۹۴۵: بـه عبرت سرکشان را مری رهنمون‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۶: بـه حرف و صوت مگو کار دل تباه نگردد

غزل شمارهٔ ۹۴۷: درون این ‌گلشن ‌کدامـین شعله با این تاب مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۸: سیـه مستی بـه دور ساغرت بیتاب مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۴۹: نگه ز روی تو که تا کامـیاب مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۰: چو شمع از عضو عضوم آگهی سرشار مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۱: ساغرم بی‌ تو داغ مـی ‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۲: بـه هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۳: ز انداز نگاهت فتنـه برق آهنگ مـی‌ گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۴: بـه اندک شوخیی بنیـاد تمکین‌کنده مـی‌گردد

غزل شمارهٔ ۹۵۵: ادب سازیم بر ما کیست تمـهید صدا بندد

غزل شمارهٔ ۹۵۶: که تا کاتب ایجادم نقش من و ما بندد

غزل شمارهٔ ۹۵۷: هوس که تا چند بر دل تهمت هر خشک و تر بندد

غزل شمارهٔ ۹۵۸: گره بـه رشتهٔ نفس خوش آن‌که نبندد

غزل شمارهٔ ۹۵۹: باز بیتابی‌ام احرام چه درون مـی‌بندد

غزل شمارهٔ ۹۶۰: بـه یـادت‌گردش رنگم بـه هرجا بار مـی‌بندد

غزل شمارهٔ ۹۶۱: قضا که تا نقش بنیـاد من بیکار مـی‌بندد

غزل شمارهٔ ۹۶۲: چشم تو بـه حال من‌ گر نیم نظر خندد

غزل شمارهٔ ۹۶۳: لعلاو یکدم بر حالم اگر خندد

غزل شمارهٔ ۹۶۴: صبری‌که صبح این باغ از ما جدا نخندد

غزل شمارهٔ ۹۶۵: ستمکشی‌ کـه بجز گریـه‌اش نشا‌ید و خندد

غزل شمارهٔ ۹۶۶: جهان‌کجاست‌،‌گلی زان نقاب مـی‌خندد

غزل شمارهٔ ۹۶۷: رنگم نقاب غیرت آن جلوه مـی‌درد

غزل شمارهٔ ۹۶۸: هوس درون مزرع آمال‌ گو صد خرمن انبارد

غزل شمارهٔ ۹۶۹: بر این ستمکده یـارب چه سنگ مـی‌بارد

غزل شمارهٔ ۹۷۰: نـه فخر مـی‌دمد اینجا نـه ننگ مـی‌بارد

غزل شمارهٔ ۹۷۱: ادب‌سنج بیـان حرفی از آنـهرکجا دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۲: اگر معشوق‌ بی‌مـهر است‌ وگر عاشق‌ وفا دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۳: تصور جوهر اکاهی قدرت‌کجا دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۴: حرصت آن نیست‌ کـه مرگش‌ ز هوس وادارد

غزل شمارهٔ ۹۷۵: رگ گل آستین شوخی کمـین صید ما دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۶: زمـینگیری ز جولانم چه امکانست وادارد

غزل شمارهٔ ۹۷۷: گهی بر سر،‌ گهی درون دل‌،‌ گهی درون دیده جا دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۸: نوبهار هست و جهان سیر چمنـها دارد

غزل شمارهٔ ۹۷۹: دماغ بلبل ما کی هوای بال و پر دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۰: بت هندی‌ کی از دردسر ترکان خبر دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۱: بر طمع‌، طبع خسیسی‌ کـه تفاخر دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۲: بیـا ای شعله که تا دل فال وصلی از تو بردارد

غزل شمارهٔ ۹۸۳: درون این وادی‌ کف یـایی ز آسایش خبر دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۴: ز جرگهٔ سخنم خامشی بـه در دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۵: شمع بزمت چه قدم بردارد

غزل شمارهٔ ۹۸۶: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد

غزل شمارهٔ ۹۸۷: درین ره تای از وصل مقصد کام بردارد

غزل شمارهٔ ۹۸۸:ی از التفات چشم خوبان‌ کام بردارد

غزل شمارهٔ ۹۸۹: دل از دم محبت، چندین فتور دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۰: هوس‌پیمای فرصت گرد کلفت درون قفس دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۱: جهان‌، جنون بهار غفلت‌، ز نرگس سرمـه‌ساش دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۲: حیـا عمری‌ست با صد گردش رنگم طرف دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۳: هر سو نظرگشودیم زان جلوه رنگ دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۴: بی‌نمک از نمک غیر توهم دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۵: جنون از بس شکست آبله درون هر قدم دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۶: شکوه مفلسی ما را بـه خاموشی علم دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۷: گرفتار رسوم اندیشـهٔ آرام‌ کم دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۸: مگو این نسخه طور معنیی یک دست‌کم دارد

غزل شمارهٔ ۹۹۹: هوس‌پیمایی جاهت خمارآلود غم دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۰: جایی‌ کـه جام درون دست آن مـه خرام دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۱: ادب چون ماه نو امشب پی تکلیف من دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۲: ز شرم سرنوشتی‌کز ازل بنیـاد من دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۳: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: اگر خضر خطت از چشمـهٔ حیوان نشان دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: بـه پستی وانماند هر کـه از دردی نشان دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۶: بـه خیـال زنده بودن هوس بقا ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۷: فناکی شغل سودای محبت را زیـان دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۸: کام دل ازخاموش گرفتن دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۰۹: اسیر آن پنجهٔ نگارین رهایی ازهیچ درون ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۰: چه بلاست اینکه پیری ز فنا خبر ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۱: دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۲: رنگ حنا درکفم بهار ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۳: طاقت آن لمعهٔ رخسار ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۴: نشئهٔ یأسم غم خمار ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۵: اسرار درون طبایع ضبط نفس ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۶: گلهای آن تبسم باغ فلک ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۷: سعی نفس جز شمار گام ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۸: نامم هوس نگین ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۱۹: چرای چو حباب از ادب نگاه ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۰: خامش‌نفسی خفت گوینده ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۱: بهار صبح نفس زین دودم بقا کـه ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۲: نفس بـه غیر تک و پوی باطلی‌ کـه ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۳: غبار ما بـه جز این پر شکستنی‌که ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۴: بـه هرجا نعمتی هست انفعالی درکمـین دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۵: قدح، مـی بر ‌کف است‌ و شمع‌، گل درون آستین دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۶: نـهال زندگی بالیدنی وحشت‌کمـین دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۷: دل از وسعت اگر شانی ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۸: عدم زین بیش برهانی ندارد

غزل شمارهٔ ۱۰۲۹: حرص اگر بر عطش غلو دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۰: پر افشانده‌ام با اوج عنقا گفتگو دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۱: مگو رند از مـی و زاهد زتقوا گفتگو دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۲: این دور، دور حیز است‌، وضع متی‌‌که دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۳: آنجاکه خیـالت ز تمناگله دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۴: بی‌یأس دل از هرچه نداردگله دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۵: هرجا نفسی هست ز هستی‌ گله دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۶: از پنبه اگر آتش سوزان گله دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۷: از چرخ نـه هر ابله و نادان‌گله دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۸: بهار عیش امکان رنگ وحشت دیده‌ای دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۳۹: نفس را شور دل از عافیت بیگانـه‌ای دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۰: نفس زینسان کـه بر عزم پرافشانی کدی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۱: خیـال خوش‌نگاهان باز با شوخی سری دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۲: عالم گرفتاری‌، خوش تسلسلی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۳: نـه مفصل نـه مجملی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۴: غرور قدرت اگر بازوی خمـی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۵: ضعیفیـها بیـان عجز طاقت برنمـی‌دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۶: تک و پوی نفس از عالم عبرت فنی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۷: مگر با نقش پایت مژدهٔ جوشیدنی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۸: اینقدر ریش چه معنی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۴۹: خیـالت درون غبار دل صفاپردازیی دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۰: نقشم‌کسی از سعی چه فرهنگ برآرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۱: گرشوق بـه راهت قدمـی پیش برآرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۲: گر آن خروش جهان یکتا سری بـه این انجمن برآرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۳: حاشاکه مرا طعن‌کسان بر سقط آرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۴: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۵: من و حسنی‌که هرجا یـادش از دل سر برون آرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۶: نگاهت جوش صد مـیخانـه از ساغر برون آرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۷: احتیـاجی کـه سر مرد بـه خم مـی‌آرد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۸: درون احتیـاج نتوان بر سفله التجا برد

غزل شمارهٔ ۱۰۵۹: خاکستری نماند ز ما که تا هوا برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۰: ناموس عالم عین اندیشـهٔ سوا برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۱: هیـهات دم بازپسین عرض ادب برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۲: احتیـاجم خجلت از احباب برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۳: حسرت‌، پیـام بیکسی آخر بـه یـار برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۴: شرم‌قصورم از سخن‌، شکوه‌اعتبار برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۵: رنگ درون دل داشتم روشنگر ادراک برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۶: پیری‌ام آخر مـی و پیمانـه برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۷: ما را بـه در دل ادب هیچکسی برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۸: مکتوب من بـه هرکه برد باد مـی‌برد

غزل شمارهٔ ۱۰۶۹: فکر خویشم آخر از صحرای امکان مـی‌برد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۰: آه بـه دوستان دگر عرض دعا کـه مـی‌برد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۱: یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۲: عرق‌آلوده جمالی ز نظر مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۳: زین گلستان کـه گلش رنگ ندامت دارد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۴: بهار مـی‌رود و گل ز باغ مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۵: ز سخت‌جانی من عمر تنگ مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۶: ز ساز جسم هزار انفعال مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۷: باکه‌گویم چه قیـامت بـه سرم مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸: که تا لبش درون نظرم مـی‌گذرد

غزل شمارهٔ ۱۰۷۹: دل مباد افسرده که تا برنگرددکار سرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۰: داغ بودم‌که چه خواهم بـه غمت انشا کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۱: دل‌گداخته بر شش جهت بغل واکرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۲: امروز بعد عمری دلدار یـاد ما کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۳: دل بـه زلف یـار هم آرام نتوانست‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۴: وحشت ما را تعلق رام نتوانست کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۵: خودسر بـه مرک گردن دعوی فرود کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۶: اول دل ستمزده قطع امـیدکرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۷: از تغافل زدنی ترک سبب بایدکرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۸: پیش ارباب حسب ترک نسب حتما کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۸۹: دل سحرگاهی به‌گلشن یـاد آن رخسار کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۰: عشق مطرب‌زاده‌ای بر ساز و تقوا زور کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۱: آگاهی از خیـال خودم بی‌نیـازکرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۲: گرد مرا تحیّر، صبح جنون سبق ‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۳: بیستون یـادی ز فرهاد ندامت فال ‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۴: روزی‌که نقش‌گردش چشمت خیـال‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۵: اینقدر اشک بـه دیدارکه حیران گل کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۶: شب‌ کـه دل از یأس مطلب باده‌ای درون جام‌ کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۷: عجز طاقت به‌ گرفتاری غم شادم‌ کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۸: وداع عمر چمن‌ساز اعتبارم کرد

غزل شمارهٔ ۱۰۹۹: گر کمال اختیـار خواهم کرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۰: طبع سرکش خاک‌گشت و چشم شرمـی وانکرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۱: اگر نظّاره‌ گل مـی‌توان کرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۲: ناتوانی درون تلاش حرص بهتانم نکرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۳: دورگردون که تا دماغ جام عیشم تازه‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۴: حرف پیری داشتم لغزیدنم دیوانـه‌کرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۵: بی فقر آشکار نگردد عیـار مرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۶: عمر ارذل ای خدا مگمار بر نیروی مرد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۷: پیکرم چون تیشـه که تا از جان‌ کنی یـاد آورد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۸: پای طلب دمـی‌که سر از دل برآورد

غزل شمارهٔ ۱۱۰۹: زین شیشـهٔ ساعت ‌که مـه و سال برآورد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۰: عملی کـه سر بـه هوا خم از همـه پیکرت به‌در آورد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۱: ز دنیـا چه‌گیرد اگر مردگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۲: اگر بـه افواج عزم شاهان سواد روم و فرنگ گیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۳: دمـی ‌که تیغ تو خون مرا بحل ‌گیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۴: که تا ساز نفسها کم مضراب نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۵: گر شوق پی مطلب نایـاب نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۶: بـه محفلی‌که فضولی قدح بـه دست نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۷: من آن غبارم کـه حکم نقشم بـه هیچ آیینـه درنگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۸: تدبیر عنان من پر شور نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۱۹: اگر دماغم درین خمستان خمار شرم عدم نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۰: فسردگیـهای ساز امکان ترانـه‌ام را عنان نگیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۱: دل بـه خرسندی اگر ترک هوس مـی‌گیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۲: غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمـی‌گیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۳: نـه هستی از نفسهایم شمار ناله مـی‌گیرد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۴: راه فضولی ما هم درون ازل حیـا زد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۵: چنین‌گر طیع‌بیدر‌ت‌به‌خورد و خواب‌مـی‌سازد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۶: نفس ‌با یک‌ جهان وحشت به‌ خاک‌ و آب مـی‌سازد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۷: چو دندان ریخت نعمت حرص را مأیوس مـی‌سازد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۸: که تا جلوهٔ بیرنگ تو بر قلب صور زد

غزل شمارهٔ ۱۱۲۹: حدیث عشق شودناله ترجمانش و لرزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۰: زبان به‌کام خموشی‌ کشد بیـانش و لرزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۱: روزی ‌که قضا سر خط آفاق رقم زد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۲: جام غرور کدام رنگ توان زد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۳: آنکه ما را بـه جفا سوخته یـا مـی‌سوزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۴: دل مپرسید چرا سوخته یـا مـی‌سوزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۵: تو شمشیر حقی هر ز غفلت با تو بستیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۶: بـه این عجزم چه ز خاک حیـاپرورد برخیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۷: چو شمع از ساز من دیگرکدام آهنگ برخیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۸: چوگوهر قطره‌ام تاکی بـه آب افتدکه برخیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۳۹: چه غفلت یـارب از تقریر یأس انجام مـی‌خیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۰: بهار حیرت‌ست اینجا نـه‌گل نی جام مـی‌خیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۱: بـه این ضعفی ‌که جسم زارم از بستر نمـی‌خیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۲: نشئه دودی است‌ کـه از آتش مـی مـی‌خیزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۳: تبسم هرکجا رنگ سخن زان لعل تر ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۴: وداع‌ کلفتم که تا گل‌ کند چاک جگر ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۵: خرد بـه عشق‌ کند حیله‌ساز جنگ و گریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۶: مباش غره بـه سامان این بنا کـه نریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۷: بـه ‌گرمـی نگه از شعله تاب مـی‌ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۸: بـه هرکجا مژه‌ام رنگ خواب مـی‌ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۴۹: خطی‌ کـه بر گل روی تو آب مـی‌ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۰: باز اشکم بـه خیـالت چه فسون مـی‌ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۱: چاکوت فقرم رنگ خنده مـی‌ریزد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۲: بـه طراز دامن ناز و چه ز خاکساری ما رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۳: بر رمز کارگاه ازل کیست وارسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۴: همّت از گردنکشی مشکل بـه استغنا رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۵: دگر تظلم ما عاجزان‌کجا برسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۶: سراغت از چمن‌‌ کبریـا کـه مـی‌پرسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۷: کیست‌ کز جهد بـه آن انجمن ناز رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۸: جایی‌ کـه شکوه‌ها بـه صف زیر و بم رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۵۹: سحر طلو‌ع گل دعا کـه مراد اهل همم رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۰: که تا ز عبرت سر مژگان بـه خمـیدن نرسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۱: همـه راست زین چمن آرزو، کـه به کام دل ثمری رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۲: که تا ز چمن دماغ را بوی بهار مـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۳: زبرگردون آنچه ازکشت تو و من مـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۴: آه بـه درد عجز هم‌ کوشش ما نمـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۵: که تا گرد ما بـه اوج ثریـا نمـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۶: کار دلها باز از آن مژگان بـه سامان مـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۷: هرگز بـه دستگاه نظر پا نمـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۸: نشئهٔ‌گوشـهٔ دل از دیر و حرم نمـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۶۹: صبح شو ای‌شب‌که خورشید من‌اکنون مـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۰: هوس تعین خواجگی‌، بـه نیـاز بنده نمـی‌رسد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۱: بـه امـید فنا تاب وتب هستی‌گوارا شد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۲: ز تنگی منفعل‌گردید دل آفاق پیدا شد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۳: صفا داغ‌ کدورت‌ گشت سامان من و ما شد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۴:ی معنی بحر فهمـیده باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۵: پی اشک من ندانم به‌کجا رسیده باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۶: آن فتنـه ‌که آفاقش شور من و ما باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۷: بـه که چندی دل ما خامشی انشا باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۸: که تا در آیینـهٔ دل راه نفس واباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۷۹: چرامنکر بی‌طاقتیـهای درا باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۰: زشوخی چشم من‌تاکی بـه روی غیرواباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۱: تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۲: مرا این آبرو درون عالم پرواز بس باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۳: صبحی‌ که‌ گلت بـه باغ باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۴: که تا مشرب محبت ننگ وفا نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۵: محبت ستمگر نباشد نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۶: عشق هرجا ادب‌آموز تپیدن باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۷: رمز آشنای معنی هر خیره‌سر نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۸: مکتوب شوق هرگز بی‌نامـه‌بر نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۸۹: هرچند بـه حق قرب تو مقدور نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۰: راحت نصیب ایجاد زنگ و حبش نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۱: هرچند دل از وصل قدح‌نوش نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۲: وضع فلک آنجا کـه به یک حال نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۳: هرچند خودنمایی تخت و حشم نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۴: اگر تعین عنقا هوس پیـام نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۵: گر بوی وفا را نفس آیینـه نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۶: دل انجمن محرم و بیگانـه نباشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۷: خیـال نامد!ری که تا کیت خاطرنشین باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۸: بپرهیز از حسد که تا فضل یزدانت قرین باشد

غزل شمارهٔ ۱۱۹۹: وداع سرکشی‌کن‌گر دلت راحت‌کمـین باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۰: جمعیت از آن دل‌که پریشان تو باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۱: ما راکه نفس آینـه پرداخته باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۲: چشمـی‌ کـه بر آن جلوه نظر داشته باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۳: محو طلبت گردی اگر داشته باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۴: مشتاق تو گر نامـه‌بری داشته باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۵: هر بـه رهت چشم تری داشته باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۶: از نامـه‌ام آن شوخ مکدر شده باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۷: آنجاکه طلب محوتوکل شده باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۸: تغافل‌چه‌خجلت‌به‌خود چیده‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۰۹: خلوتسرای تحقیق کاشانـهٔ کـه باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۰: نیـام تیغ عالمگیر مستی موج مـی باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۱: درون این خرابه نـه دشمن نـه دوست مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۲: نگه درون شبههٔ تحقیق من معذور مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۳:بی‌صرفه نوا جهل سبق مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۴: نقش نیرنگ جهان جوهر رم مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۵: پیر خمـیازه‌کش وضع جوان مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۶: راحت دل ز نفس بال‌فشان مـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۷: دماغ وحشت‌آهنگان خیـال‌آور نمـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۱۸: بنای رنگ فطرت بر مزاج دون نمـی‌باشا

غزل شمارهٔ ۱۲۱۹: بی زنگ درین محفل آیینـه نمـی‌باشد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۰: دل خاک سر کوی وفا شد چه بجا شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۱: دلدار مقیم دل ما شد چه بجا شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۲: جگری آبله زد تخم غمـی پیدا شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۳: صیـاد بی‌نشانی پرواز رنگ ما شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۴: بازم از شرم سجود امشب عرق بیتاب شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۵: ای شمع تک وتاز نفس ‌گرد سفر شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۶: اینقدر نمـی‌دانم صیدم از چه لاغر شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۷: مژده ای ذوق وصال آیینـه بی‌زنگار شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۸: نقطهٔ دل‌گرد خودگشت و خط پرگار شد

غزل شمارهٔ ۱۲۲۹: شب کـه از شور شکست دل اثر پرزور شد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۰: هرکجا عشاق را درد طلب منظور شد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۱: فکر نازک عالمـی را سرمـهٔ تقریر شد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۲: که تا دل دیوانـه واماند از تپیدن داغ شد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۳: آگاهی دل انجمن اختلاف شد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۴: به‌ کدام فرصت ازین چمن هوس از فضولی اثر کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۵: جبههٔ‌حرص اگر چنین‌گرد ره هوس‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۶: از غبارم هرچه بالا مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۷: هرکه حرفی از لبت وامـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۸: شوق دیداری ‌که از دل بال حسرت مـی کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۳۹: عریـانی آنقدر بـه برم تنگ مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۰: مد بقا کجا بـه مـه و سال مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۱: حرص پیری شیأالله از خروشم مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۲: باز دامان دل آهنگ چه گلشن مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۳: بار ما عمری‌ست دوش چشم حیران مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۴: چو شمع هیچبه زیـانم نمـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۵: رفته رفته این بزرگیـها بـه بازی مـی‌کشد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۶: همچو مـینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۷: کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۸: دل شـهرهٔ تسلیم ز ضبط‌ نفسم شد

غزل شمارهٔ ۱۲۴۹: روز سیـهم سایـه صفت جزو بدن شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۰: که تا پری بـه ‌عرض آمد موج شیشـه عریـان شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۱: ترک آرزوکردم رنج هستی آسان‌ شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۲: رم وحشی نگاه من غبارانگیز جولان شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۳: قیـامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۴: مخمل و دیبا حجاب هستی رسوا نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۵: مکتوب مقصد ما از بیکسی فغان شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۶: عید هست غبار سر راه تو توان شد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۷: پیر گردیدم و هستی سبب ننگ نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۸: گل نکرد آهی‌که بر ما خنجر قاتل نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۵۹: از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۰: چون شفق از رنگ خونم هیچکس‌گلچین نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۱: پر هما چه‌ کند بخت اگر دگرگون شد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۲: حیرت‌کفیل پر زدن‌گفتگو نشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۳: آهی بـه هوا چتر زد و چرخ برین‌ شد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۴: شب حسرت دیدار توام دام ‌کمـین شد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۵: زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۶:ی ‌که نیک و بد هوشیـار و مست بپوشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۷: رضاعت از برم چندانکه گردم پیر مـی‌جوشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۸: نـه تنـها از قدح مستی و از گل رنگ مـی‌جوشد

غزل شمارهٔ ۱۲۶۹: حال دل از دوری دلبر نمـی‌دانم چه شد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۰: حاصلم زبن مزرع بی‌بر نمـی‌دانم چه شد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۱: ز وهم متهم ظرف کم نخواهی شد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۲: باغ نیرنگ جنونم نیست آسان بشکفد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۳: وحشتم گر یک تپش درون دشت امکان بشکفد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۴: بـه یـاد آستانت هرکه سر بر خاک مـی‌مالد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۵: سپند بزم تو که تا بیقرار گردد و نالد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۶: اگر سور هست وگر ماتم دل‌مایوس مـی‌نالد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۷: دل باز بـه جوش یـارب آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۸: ز هستی قطع‌کن‌ گر مـیل راحت درون نمود آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۷۹: نتوان بـه تلاش از غم اسباب برآمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۰: عالم همـه زین مـیکده بیـهوش برآمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۱: تمام شوقیم لیک غافل‌که دل بـه راه‌که مـی‌خرامد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۲: ز ابرام طلب نومـیدی‌ام آخر بـه چنگ آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۳: شبم آهی ز دل درون حسرت قاتل برون آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۴: فالی از داغ زدم دل چمن‌آیین آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۵: گل بـه سر، جام بـه کف‌، آن چمن‌ آیین آمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۶: ز تخمت چه نشو و نما مـی‌دمد

غزل شمارهٔ ۱۲۸۷: پر مفلسم بـه من چه نوا مـی‌توان رساند

غزل شمارهٔ ۱۲۸۸: بـه هرجا باغبان درون یـاد مستان تاک بنشاند

غزل شمارهٔ ۱۲۸۹: اگر درد طلب این گردم از رفتار جوشاند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۰: دل بـه قید جسم از علم یقین بیگانـه ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۱: طالعم زلف یـار را ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۲: موج‌گل بی‌تو خار را ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۳: دلدار رفت و دیده بـه حیرت دچار ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۴: رفتیم و داغ ما بـه دل روزگار ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۵: از دلم‌بگذشت و خون‌در چشم حیرت‌ساز ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۶: درون گلستانی‌ کـه چشمم محو آن طناز ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۷: شوق که تا محمل بـه دوش طبع وحشت‌ساز ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۸: از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند

غزل شمارهٔ ۱۲۹۹: رشته بگسیخت نفس زیر و بم ساز نماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۰: گر آیینـه‌ات درون مقابل نماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۱: دل بال یـاس زد نفس مغتنم نماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۲: کم نیست صحبت دل‌گر مرد، زن نماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۳: دلدار گذشت و نگه بازپسین ماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۴: بسکه بیمارتو بر بستر غم یکرو ماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۵: بهار عمر بـه صبح دمـیده مـی‌ماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۶: ز بعد ما نـه غزل نی قصیده مـی‌ماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۷: نـه غنچه سر بـه گریبان‌ کشیده مـی‌ماند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۸: زان نشئه‌ کـه قلقل بهشیشـه دواند

غزل شمارهٔ ۱۳۰۹: گر نالهٔ من پرتو اندیشـه دواند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۰: پی تحقیقانی کـه گرو تاخته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۱: درون بساطی کـه دم تیغ ادب آخته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۲: صفا فریب فقیـهان نفس گداخته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۳: چون برگ گل ز بس پر و بالم شکسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۴: نقش دوِیی بر آینـه‌ من نبسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۵: عمری‌ست رخت حسرتم از بسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۶: دونان کـه در تلاش گهر دست شسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۷: جمعی‌که پر بـه فکر هنر درشکسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۸: این حرصها کـه دامن صد فن شکسته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۱۹: شمعها زبن‌انجمن بی‌صرفه‌تازان رفته‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۰: آن سبکروحان کـه تن درون خاکساری داده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۱: ذره که تا خورشید امکان جمله حیرت زاده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۲: هرجا صلای محرمـی راز داده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۳: از شکست رنگم آب روی شاهی داده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۴: روزگاری شد کـه از اهل وفا دل‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۵: غفلت آهنگان کـه دل را ساز غوغا کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۶: اینکه درون دیر غمت ذم شرد پیدا کرد‌ند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۷: آن سخا کیشان ‌که بر احسان نظر واکرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۸: فرصت انشایـان هستی‌ گر تکلف ‌کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۲۹: که تا ز گرد انتظارت مستفیدم‌ کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۰: آب و رنگ عبرتی صرف بهارم‌ کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۱: با خزان آرزو حشر بهارم‌ کرد‌ه اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۲: وعده افسونان طلسم انتظارم کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۳: گرد عجزم‌، خوشخرامان سرفرازم کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۴: همچو گوهر قطرهٔ خشکی عیـانم‌ کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۵: موج گوهرطینتان‌، گر شوخی افزون کرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۶: یـاران تمـیز هستی بدخو نکرده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۷: بر من فسون عجز درون ایجاد خوانده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۸: اهل معنی ‌گر بـه گفت‌وگو نفس فرسوده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۳۹: آنـها کـه رنگ خودسری شمع دیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۰: امروز ناقصان بـه کمالی رسید‌ه اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۱: لاله و گل چشمک رمز خوان فهمـیده اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۲: حاضران از دور چون محشر خروشم دیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۳: محرمان‌ کاثار صنع از عشق پر فن دیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۴: درون عشق آنکه قابل دردش ندیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۵: درون غبار هستی اسرار فنا پوشیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۶: یـاران فسانـه‌های تو و من شنیده‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۷: این ستم‌کیشان ‌که وهم زندگی ‌را هاله‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۸: بیقراران تو کز شوق فنا دیوانـه‌اند

غزل شمارهٔ ۱۳۴۹: معنی‌سبقان‌گر همـه صد بحر کتابند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۰: چشم چون آیینـه برنیرنگ عرض نازبند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۱: محرم آهنگ دل شو سرمـه بر آواز بند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۲: ای ساز قدس دل بـه جهان نوا مبند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۳: ای بهار پرفشان دل برگل و سنبل مبند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۴: مدعا دل بود اگر نیرنگ امکان ریختند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۵: که تا به عالم‌، رنگ بنیـاد تمنا ریختند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۶: کار دنیـا بس کـه مـهمل‌ گشت عقبا ریختند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۷: آنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۸: رنگ اطوار ادب‌سنجان بـه قانون ریختند

غزل شمارهٔ ۱۳۵۹: سبکروان‌که بـه وحشت مـیان جان بستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۰: گذشتگان‌که ز تشویش ما و من رستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۱: مصوران بـه هزار انفعال پیوستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۲: بی‌نیـازان برق‌ربز بحر و بر برخاستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۳: زد نفس فال تن‌آسانی دلی آراستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۴: محفل هستی بـه تحریک دلی آراستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۵: آرزو سوخت نفس آینـهٔ دل بستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۶: غافلی چند کـه نقش حق وباطل بستند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۷: هرجا تپش شمع درین خانـه نـهفتند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۸: دنیـا وتلاش هوس بی‌خبری چند

غزل شمارهٔ ۱۳۶۹: خلقی‌ست پراکندهٔ سعی هوسی چند

غزل شمارهٔ ۱۳۷۰: گر آگهی بـه سیر فنا و بقا بخند

غزل شمارهٔ ۱۳۷۱: ای بی‌نصیب عشق بـه ‌کار هوس بخند

غزل شمارهٔ ۱۳۷۲: حسرت زلف توام بود شکستم دادند

غزل شمارهٔ ۱۳۷۳: یـاران مزهٔ عبرت از این مائده بردند

غزل شمارهٔ ۱۳۷۴: که تا شدم ‌گرم طلب عجز درایم‌ د

غزل شمارهٔ ۱۳۷۵: حاصل عافیت آنـها کـه به دامن‌د

غزل شمارهٔ ۱۳۷۶: خوش‌خرامان اگر اندیشـهٔ جولان د

غزل شمارهٔ ۱۳۷۷: ذره که تا مسهر هزار آینـه عریـان‌ د

غزل شمارهٔ ۱۳۷۸: ز شرم عشق فلکها بـه خاک رود

غزل شمارهٔ ۱۳۷۹: رازداران کز ادب راهگویـا زدند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۰: روزگاری‌ کـه به عشق از هوسم افکندند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۱: روزی کـه هوسها درون اقبال گشودند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۲: به منظور خاطرم غم آفد

غزل شمارهٔ ۱۳۸۳: به‌شوخی زد طرب‌غم آفد

غزل شمارهٔ ۱۳۸۴: ز بسکه منتظران چشم درون ره یـارند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۵: محرمانی‌ کـه به آهنگ فنا مسرورند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۶: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۷: عاقبت شرم امل بر غفلت ما مـی‌زند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۸: فطرت آخر بر معاد از سعی اکمل مـی‌زند

غزل شمارهٔ ۱۳۸۹: محوگریبان ادب‌کی سر بـه هر سو مـی‌زند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۰: برق خطی بر سیـاهی مـی‌زند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۱: عشاق‌ گر از سبحه و زنار نویسند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۲: تن‌پرستان‌که بـه این آب و نمک عیـاشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۳: گر خاک ‌نشینان علم افراخته باشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۴: حکم عشق است‌ که‌ تشریف تمنا بخشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۵: صد ابد عیش طربخانـهٔ دنیـا بخشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۶: زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۷: از چه دعوی شمعها گردن بـه بالا مـی‌کشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۸: جماعتی‌که نظرباز آن بر و دوشند

غزل شمارهٔ ۱۳۹۹: مبصّران حقیقت‌ کـه سر بـه سر هوشند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰: به‌ گفتگویـان مردمـی کـه مـی‌لافند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۱: چه بوربا و چه مخمل حجاب مـی‌بافند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۲: قماش رنگ ز بس بی‌حجاب مـی‌بافند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۳: دلها تامل آینـهٔ حسن مطلقند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۴: شور اشکم‌ گر چنین راه تپش سر مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۵: نشد آنکه شعلهٔ وحشتی بـه دل فسرده فسون‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۶: باز مخمور هست دل که تا بیخودی انشا کند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۷: دل پا شکسته حق طلب‌، بـه رهت چگونـه ادا کند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۸: شور لیلی کو کـه باز آزایش سودا کند

غزل شمارهٔ ۱۴۰۹: کو جنون که تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۰: هر سخن ‌سنجی‌ کـه خواهد صید معنیـها کند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۱: از قضا بر خوان ممسک‌ گری نان بشکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۲: هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۳: حسن‌کلاه هوسی‌گر بـه تجمل شکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۴: لاغری آن همـه زین مرحله دورم افکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۵: کلاه هرکه فلک بر سماک مـی‌فکند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۶: اگر از گدازم نمـی گل کند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۷: اگر معنی خامشی ‌گل کند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۸: تقلید از چه علم بـه لافم علم‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۱۹: از بسکه بـه تحصیل غنا حرص توجان ‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۰: لمعهٔ مـهرش دمـی کاینـه تابان کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۱: هرجا خرام ناز تو تمکین عیـان‌ کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۲: اشک ‌گهر طینت ما راه تپش سر نکند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۳: طبع دانا الم دهر مکدر نکند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۴: هوس جنون‌زدهٔ نفس بـه کدام جلوه کمـین کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۵: وهم بلند وپست جاه چند دلت سیـه‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۶: بادهء تحقیق را ظرف هوس تنگی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۷: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۸: بسکه بی‌روپت بهارم ‌کلفت انشا مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۲۹: عاقبت‌در حلقهٔ‌آن زلف‌، دل جا مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۰: ساز امکان از شکست آواز پیدا مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۱: هر نفس دل صدهزار اندیشـه پیدا مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۲: گر طمع دست طلب وامـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۳: مـیل هوس ز عافیتم فرد مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۴: درگلستانی‌که حسنش جلوه‌ای سر مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۵: اول ،‌در عدم‌، دهنت باز مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۶: گر جنونم ناله واری نذر بلبل مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۷: هرکجا آیینـهٔ حسن جنون‌ گل مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۸: بسکه زخم‌ کشتهٔ نازش تلاطم مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۳۹: داغ عشقم چاره‌جوییـها کبابم مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۰: حسرت امشب آه بی‌تأثیر روشن مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۱: عقل اگر صد انجمن تدبیر روشن مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۲: بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۳: ناتوانی باز چون شمعم چه افسون مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۴: قامت خم‌کز حیـا سوی زمـین رو مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۵: ذوق فقر افسانـهٔ اقبال‌کوته مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۶: با هستی‌ام وداع تو و من چه مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۷: بر اهل فضل دانش و فن‌گریـه مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۸: کارجهان خواه عجز، خواه سری مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۴۹: هر کـه اینجا مـی‌رسد بی‌اعتدالی مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۰: هرکه درون اظهار مطلب هرزه‌نالی مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۱: اینکه طاقت‌ها جوانی مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۲: نظم امکانی‌کجا ضبط روانی مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۳: رفته رفته عافیت هم‌کینـه‌خواهی مـی‌کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۴: مفلسی دست تهی بر سودن ارزانی کند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۵: بلا‌کشان محبت‌ گل چه نیرنگند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۶: گردی دگر نشد ز من نارسا بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۷: یـارب چه‌سان‌کنم بـه هوای دعا بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۸: پیری آمد ماند عشرتها ز انداز بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۵۹: غافل شدیم وگشت خروش هوس بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۰: حسرت دل‌کرد بر ما پنجهٔ قاتل بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۱: عجز نپسندید از ما شکوهٔ قاتل بلند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۲: آنـها کـه لاف افسر و اورنگ مـی‌زنند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۳: عشاق چون فسانـهٔ تحقیق سر کنند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۴: جمعی‌ کـه با قناعت جاوید خو کنند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۵: حق‌مشربان دمـی کـه به تحقیق رو کنند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۶: روشندلان چو آینـه بر هرچه رو کنند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۷: این غافلان کـه آینـه‌پرداز مـی‌دهند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۸: علویـانی ‌که بـه این عالم دون مـی‌آیند

غزل شمارهٔ ۱۴۶۹: هرکه انجام غرور من و ما مـی‌بیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۰: هرکه زین انجمن آثار صفا مـی‌بیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۱: بهار رنگ عبرت جز دل روشن نمـی‌بیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۲: آفاق جا ندارد همت کجا نشیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۳: بـه روی من ز کجا رنگ اعتبار نشیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۴: سپند بزم‌ تو گویند هیچ جا ننشیند

غزل شمارهٔ ۱۴۷۵: اتفاق هست آنکه هردشوار را آسان نمود

غزل شمارهٔ ۱۴۷۶: بر درون دل حلقه زد غفلت‌، ‌کنون آهش چه سود

غزل شمارهٔ ۱۴۷۷: ریشـه‌واری عافیت درون مزرع امکان نبود

غزل شمارهٔ ۱۴۷۸: تاآینـه‌روبروی ما بود

غزل شمارهٔ ۱۴۷۹: نیرنگ امل‌ گل بقا بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۰: یـاد شوقی‌ کز جفاهایت دل ما شاد بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۱: آنجاکه عجزممتحن چون و چند بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۲: عیش ما کم نیست گر اشکی بـه چشم تر بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۳: هرکه را اجزای موهوم نفس دفتر بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۴: همچو آتش‌ هرکه را دود طلب درون سر بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۵: برگ و ساز عندلیبان زین چمن‌ گفتار بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۶: دبده را مژگان بهم آوردنی درکار بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۷: زین باغ بسکه بی‌ثمری آشکاربود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۸: مطلبی‌ گر بود از هستی همـین آزار بود

غزل شمارهٔ ۱۴۸۹: شب کـه در بزم ادب قانون حیرت‌ساز بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۰: سجدهٔ خاک درت هرکه تمنایش بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۱: آدمـی‌کاثار تنزیـهش رجوع خاک بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۲: درون ادبگاهی ‌کهنامحرم تحریک بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۳: امشب غبار نالهٔ دل سرمـه رنگ بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۴: روزی کـه بی تو دامن ضعفم بـه چنگ بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۵: شب‌ کـه از جوش خیـالت بزم‌ گلشن تنگ بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۶: شب‌که از شوق توپروازم بهار آهنگ بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۷: ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۸: درشت‌خو سخنش عافیت ثمر نبود

غزل شمارهٔ ۱۴۹۹: نـهال وحشت ما خالی از ثمر نبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۰: که تا نفس ما ومن غبارنبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۱: که تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۲: شب کـه جز یأس بـه کام دل مأیوس نبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۳: ناله مـی‌افشاند پر درون باغ ما بلبل نبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۴: نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۵: یکدو دم هنگامـهٔ تشویش مـهر و کینـه بود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۶: چون شرر اقبال هستی بسکه فرصت‌کاه بود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۷: روزی‌ کـه عشق رنگ جهان نقش بسته بود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۸: هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود

غزل شمارهٔ ۱۵۰۹: بسکه درون ساز صفاکیشان حیـا خوابیده بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۰: شب کـه در یـادت سراپایم زبان ناله بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۱: شب‌که وصل آغوش‌پرداز دل دیوانـه بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۲: محوتسلیمـیم اما سجده لغزش مایـه بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۳: آنروز کـه پیدایی ما را اثری بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۴: با ما نـه نم اشکی ونی چشم تری بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۵: این انجمن افسانـهٔ راز دهنی بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۶: به‌کوی‌دوست‌که تکلیف بی‌نشانی بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۷: بـه نظم عمرکه سر که تا سرش روانی بود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۸: چون آب روان پر مگذر بی‌خبر از خود

غزل شمارهٔ ۱۵۱۹: جایی‌که سعی حرص جنون‌آفرین دود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۰: که تا مـه نوبر فلک بال‌گشا مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۱: هر کـه آمد درون جان بیکس‌تر از ما مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۲: با این خرام ناز اگر آن مست مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۳: شبنم صبح از چمن آبله دل مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۴: دل ز پی‌اش عمرهاست سجده‌ کمـین مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۵: بعد ازینت سبزه خط درون سیـاهی مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۶: گر چنین اشکم ز شرم پرگناهی مـی‌رود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۷: شوق موسی نگهم رام تسلی نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۸: چو دولت درش بر خسان واشود

غزل شمارهٔ ۱۵۲۹: آه نومـیدم‌ کجا تأثیر من پیدا شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۰: گر چنین بخت نگون عبرت ‌کمـین پیدا شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۱: حسن بی‌شرم ازهجوم بوالهوس محشر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۲: درون بیـابانی‌ کـه سعی بیخودی رهبر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۳: دل جهان دیگر از مرآت یکدیگر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۴: طبع قناعت اختیـار مصدر زیب و فر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۵: گر خیـال‌گردش چشم توام رهبر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۶: گرنـه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۷: خواهش از ضبط نفس‌ گر قدمـی پیش شود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۸: بر آستان تو که تا جبهه نقش پا نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۳۹: دلیل شکوهٔ من سعی نارسا نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۰: غرور ناز تو تهمت‌کش ادا نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۱: فسون عیش‌، کدورت‌زدای ما نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۲: مـی و نغمـه مسلم حوصله‌ای کـه قدح‌کش گردش سر نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۳: جهدکن‌که دل ز هوس پایمال شک نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۴: خودسر هوازده را شرم رهنمون نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۵: هوش که تا عافیت آیینـهٔ مستی نشود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۶: کجاست سایـه کـه هستیش دستگاه شود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۷: اشک ز بیداد عشق پرده‌گشا مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۸: حسرت مخمورم آخر مستی انشا مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۴۹: بیقراری درون دل آگاه طاقت مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۰: دل جهان دیگر از رفع‌ کدورت مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۱: شوخی‌، بهار طبع چمن‌زاد مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۲: که تا مقابل بر رخ آن شعله پیکر مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۳: دل چو آزاد از تعلق شد منور مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۴: کی بـه آسانی دم آبم مـیسر مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۵: هرکجا عبرت بـه درس وعظ رهبر مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۶: زندگی درون ملک عبرت مرگ مفلس مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۷: ازکجا آیینـه با مردم موافق مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۸: آخر از جمع هوسها عقده حاصل مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۵۹: جزو موزون اعتدال جوهر کل مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۰: دل ز هر اندیشـه با رجی مقابل مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۱: عرض هستی زنگ بر آیینـهٔ دل مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۲: جوهر تمکین مرد از لاف برهم مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۳: آتش شوق طلب آنجا کـه روشن مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۴: طبع خاموشان بـه نور شرم روشن مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۵: هر کجا شمع تماشای تو روشن مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۶: باد صحرای جنون هرگه‌ گل‌افشان مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۷: که تا دم تیغت بـه عرض جلوه عریـان مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۸: اشکم از پیری بـه چشم تر پریشان مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۶۹: طرهٔ او درون خیـالم ‌گر پریشان مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۰: فرصت ناز کر و فر ضامن ‌نمـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۱: یـاد تو آتشی هست که خامش نمـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۲: علم و عیـان خلق بجز شک نمـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۳: موی دماغ جاه و حشم حل نمـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۴: دون طبع قدرش از هوس افزون نمـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۵: خارج ابنای جنس هست آنکه موزون مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۶: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۷: چون رشته‌ای کـه ازگهر آگاه مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۸: آفات از هوس بـه سرت هاله مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۷۹: درون هوای او دل هر ذره جانی مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۸۰: بیخودی امشب پر و بال فغانی مـی‌شود

غزل شمارهٔ ۱۵۸۱: پیری وداع عمر سبکبال وانمود

غزل شمارهٔ ۱۵۸۲: گذشت عمر بـه لرزیدنم ز بیم و امـید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۳: شدم خاگفتم عاشقم کار این چنین باید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۴: ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۵: نشاط این بهارم بی‌گل روبت چه‌کار آید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۶: از حقهٔ دهانش هر گه سخن برآید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۷: ظالم چه خیـال هست مؤدب بـه ‌در آید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۸: دل صبرآزما کمتر ز دار و گیر فرساید

غزل شمارهٔ ۱۵۸۹: دل درون جسد شبهه عبارت چه نماید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۰: مگو صبح طرب درون ملک هستی دیر مـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۱: چه شمع امشب درون این محفل چمن‌پرداز مـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۲: خیـال چشم‌که ساغر بـه چنگ مـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۳: نفس که تا پرفشان هست از تو و من برنمـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۴: نفس هم از دل من بی‌شکستن برنمـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۵: حریفیـها‌ی عشق ازهرونانمـی آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۶: جنونی با دل گمگشته از کو‌ی تو مـی‌آید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۷: دندان بـه خنده چون کند آن لعل تر سپید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۸: پیری آمدگشت چشم‌ازگریـه‌ام‌کم‌کم سپید

غزل شمارهٔ ۱۵۹۹: دل که تا نظر گشود بـه خویش آفتاب دید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۰: چمن دلی ‌که بـه یـاد تو آشنا گردید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۱: چه شدکه قاصد امـید لنگ برگردید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۲: رسید عید و طربها دلیل دل‌ گردید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۳: بـه سعی یأس نفس خامشی بیـان‌ گردید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۴: توان اگر همـه دوران آسمان گردید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۵: سران ز نسخهٔ تسلیم باب بردارید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۶: دوستان از منش دعا مبرید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۷: تاکی از این باغ و راغ رنج دویدن برید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۸: چو شمع بر سرت اقبال و جاه مـی‌گرید

غزل شمارهٔ ۱۶۰۹: چو سبحه بر سر هم که تا به‌ کی قدم شمرید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۰: سخن ز مشق ادب موج‌ گوهرش ‌گیربد

غزل شمارهٔ ۱۶۱۱: که تا دل بـه ساز زمزمـه‌دار دوا رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۲: صبحی به‌گوش عبرتم از دل صدا رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۳: سرکشی مـی‌خواستیم از پا نشستن درون رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۴: که تا حنا‌ ازکفت به‌کام رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۵: درون غمت آخر بـه جایی‌کار بیدادم رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۶: منتظران بهار بوی شکفتن رسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۷: بنای حرص بـه معراج مدعا نرسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۸: نقشم از ضعف بـه اندیشـهٔ دیدن نرسید

غزل شمارهٔ ۱۶۱۹: آخر ز سجده‌ ام عرق جبهه سر کشید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۰: از کشمکش‌ کف تو مـی لاله‌گون ‌کشید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۱: پهلو بـه چرخ مـی‌زند امروز جاه عید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۲: صبح شد درون عرصهٔ‌گردون مگو خندان سفید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۳: ز زلف و روی توتا دیده‌ام سیـاه و سفید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۴: خاک شد رنگ تنزه گل آثار دمـید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۵: زندگی افسرد فال شوخی سودا زنید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۶: کامجویـان اندکی بر مطلب استغنا زنید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۷: همتی‌ گر هست پایی بر سر دنیـا زنید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۸: دل شکستی دارد از معموره بر هامون زنید

غزل شمارهٔ ۱۶۲۹: شورحاجت تاکی ازحرص دو دل حتما شنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۰: دوستان درون گوشـهٔ چشم تغافل جا کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۱: بیدلان چند خیـال گل و شمشاد کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۲: غافلان چند قبادوزی ادراک کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۳: شوق که تا گردد دو بالا خویش را احول کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۴: یـاران بـه رنگ رفته دو روزم مثل‌ کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۵: یـاران‌، چو صبح‌‌‍‌‍، قیمت وحشت‌گران کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۶: دوستان افسرد دل چندی بـه آهش خون‌ کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۷: ای هوس آوارگان چند تک و پو کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۸: گر آرزوی رستن از این دامگه‌کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۳۹: چو فقر دست دهد ترک عز و جاه‌کنید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۰: ای بیخردان طور تعین نگزینید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۱: دل خلوت اندیشـهٔ یـار هست ببینید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۲: کو رنگ‌، چه بو؟ جلوهٔ یـارست ببینید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۳: چینی هوسان عبرت مستور ببینید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۴: چه ممکن هست که عاشق گل و سمن گوید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۵: خوش‌خرامان داد طبع سست‌بنیـادم دهید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۶: امروز نوبهارست ساغرکشان بیـایید

غزل شمارهٔ ۱۶۴۷: یـاران درون این بیـابان از ما اثر مجویید

ذ

غزل شمارهٔ ۱۶۴۸: ستمکش تو بـه قاصد اگر دهد کاغذ

غزل شمارهٔ ۱۶۴۹: ای ساز بر و دوش تو پیراهن‌کاغذ

غزل شمارهٔ ۱۶۵۰: ای شعله نـهال از قلمت‌ گلشن ‌کاغذ

ر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۱: از غبار جلوه غیر تو که تا بستم نظر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۲: بر تماشای فنایم دوخت پیریـها نظر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۳: چه رسد ز نشئهٔ معنوی بـه دماغ بی‌حس بی‌خبر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۴: درون طلسم درد از ما مـی‌توان بردن اثر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۵: درون گلستانی کـه سرو او نباشد جلوه‌گر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۶: دست داری برفشان چون کل درون این‌کلزار زر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۷: زاهد ز دعوت خلق دارد عجب‌ کر و فر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۸: سعی نفس‌ کفیل ‌توست زحمت جستجو مبر

غزل شمارهٔ ۱۶۵۹: شبی‌که شعلهٔ یـاد تو داشت سیر جگر

غزل شمارهٔ ۱۶۶۰: نـه جام باده‌ شناسم نـه کاسهٔ طنبور

غزل شمارهٔ ۱۶۶۱: هوای تیغ تو افتاد که تا مرا درون سر

غزل شمارهٔ ۱۶۶۲: با همـه بی‌دست و پایی اندکی همت‌گمار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۳: که تا کنم از هر بن مو رنگ هستی آشکار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۴: جسم غافل را بـه اندوه رم فرصت چه‌کار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۵: چشم تعظیم ازگران‌جانان این محفل مدار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۶: چیست هستی بـه آن همـه آزار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۷: خاک ما نامـه‌ها بـه جانب یـار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۸: درون هوس گاه عالم بیکار

غزل شمارهٔ ۱۶۶۹: ای ابر! نی بـه باغ و نـه درون لاله‌زار بار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۰: ترک دنیـا کن غم این سحر باطل برمدار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۱: مردی چوشمع درون همـه جا، جا نگاهدار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۲: ای هوس قطع نفس ‌کن ساعتی دنگم‌ گذار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۳: درون این ادبکده جز سر بـه هیچ جا مگذار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۴: که تا کی خیـال هستی موهوم‌، سر برآر

غزل شمارهٔ ۱۶۷۵: چشم واکردم بـه خویش اما ز آغوش شرار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۶: شد نظر وای خواب فراموش شرار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۷: بر خیـالی چیده‌ایم از دیده که تا دل انتظار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۸: چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

غزل شمارهٔ ۱۶۷۹: سیر گلزار کـه یـارب درون نظر دارد بهار

غزل شمارهٔ ۱۶۸۰: که تا چند حسرت چمن و سایـه‌های ابر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۱: شب زندگی سر آمد بـه نفس‌شماری آخر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۲: بـه ارشاد ادب درون دستگاه خودسران مگذر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۳: ناتمام همتی که تا عجز سامان نیست سر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۴: درون چمن که تا قامتش انداز شوخی‌کرد سر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۵: تیغ درون دست هست یـار از جیب بیرون آر سر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۶: از بس کـه زد خیـال توام آب درون نظر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۷: دام ز سیر گلشن اسباب درون نظر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۸: ز صبح طلعتش آیینـهٔ دل را صفا بنگر

غزل شمارهٔ ۱۶۸۹: گل عجزی تصور کن بهارکبریـا بنگر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۰: نمـی‌گویم به‌گردون سیرکن یـا بر هوا بنگر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۱: بـه خود آنقدرکروفر مچین‌که ببنددت پی‌کین‌کمر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۲: قد خمـیده ندارد بـه غیر ناله حضور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۳: نکرد ضبط نفس راز وحشتم مستور

غزل شمارهٔ ۱۶۹۴: حکم دل دارد ز همواری سر و روی‌ گهر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۵: بـه صفحه‌ای‌ کـه حدیث جنون‌ کنم تحریر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۶: زهی ز روی تو آیینـه آفتاب مـیر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۷: غبار فرصت از این خاکدان وهم مگیر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۸: نـه غنچه عافیت افسون‌، نـه‌ گل بقا تأثیر

غزل شمارهٔ ۱۶۹۹: خیـال زلف‌ کـه واکرد راه درون زنجیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۰: دل از فسون تعلق نگاه درون زنجیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۱: این بحر را یک آینـه دشت سراب‌ گیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۲: ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۳: درون عشق زپرواز نفس آینـه برگیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۴: دل ٔ طاووس خیـال هست به برگیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۵: زین بحر بیکران کم هر اعتبار گیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۶: هستی چو صبح قابل ضبط نفس مگیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۷: هن با من ز تشویش هوسها کین مگیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۸: بـه عجز کوش و تک و تاز دیگر آسان‌ گیر

غزل شمارهٔ ۱۷۰۹: مژگان‌ گشا جهان ته بال نگاه ‌گیر

غزل شمارهٔ ۱۷۱۰: درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده‌ گیر

ز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۱: به‌ کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۲: جراءت پیریم این بس‌ کـه به چندین تک وتاز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۳: از جیب هزار آینـه سر بر زده‌ای باز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۴: جامـی مگر از بزم حیـا درون زده‌ای باز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۵: چو شمع غره مشو چشم بر حیـا انداز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۶: سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۷: کی رود از خاطر آشفته‌ام سودای ناز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۸: نرگسش وامـی‌کند طومار استغنای ناز

غزل شمارهٔ ۱۷۱۹: بسکه از شادابی خطت شد این‌گلزار سبز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۰: هر کجا آیینـهٔ ما گردد از زنگار سبز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۱: پوچ هست سر بـه سر فلک بی‌مدار مغز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۲: عمری خیـال پخت سر گیر و دار مغز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۳: خودسری‌گرد دل تنگ نگردد هرگز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۴: فتیله‌ای بـه دل بیخبر ز داغ افروز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۵: خون شد دل و ز اشک اثر مـی‌کشد هنوز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۶: رنگ طاقت سوخت اما وحشت آغازم هنوز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۷: بی‌پرده هست و نیست عیـان راز من هنوز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۸: خارخارت ‌کشت و پیش حرص بیکاری هنوز

غزل شمارهٔ ۱۷۲۹: دارم دلی از داغ تمنای تو لبریز

غزل شمارهٔ ۱۷۳۰: غبار ره شو و سرکوب صد حشم برخیز

غزل شمارهٔ ۱۷۳۱: دل مصفاکن شرر درون خرمن اسباب ریز

غزل شمارهٔ ۱۷۳۲: ای بیخودی بر آینـهٔ وهم رنگ ریز

غزل شمارهٔ ۱۷۳۳: بـه دل ز مقصد موهوم خار خار مریز

س

غزل شمارهٔ ۱۷۳۴: صاحب دل را نزیبد گفت‌وگو با هیچکس

غزل شمارهٔ ۱۷۳۵: کاروان ما نداردگردی از صوت

غزل شمارهٔ ۱۷۳۶: نیست بی‌شور حوادث آمد و رفت نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۳۷: ازخامش زبان واماندهٔ کام هست و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۳۸: ذوق شـهرتها دلیل فطرت خام هست و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۳۹: چشم ‌وا کن ششجهت یـارست و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۰: زندگی محروم تکرارست و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۱: خودسر ز عافیت بـه تکلف برید و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۲: غم نـه‌تنـها بر دلم نالید و بس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۳: بی‌پردگی ‌کسوت هستی ز حیـا پرس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۴: پر تیره‌روزم از من بی ‌پا و سر مپرس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۵: دل قیـامت مـی کند از طبع ناشادم مپرس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۶: غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۷: جز ستم بر دل ناکام نکرده‌ست نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۸: درون این بساط هوس پیش از اعتبار نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۴۹: گره چو غنچه نباید زدن بـه تار نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰: تب و تاب بیـهُده که تا کجا بـه ‌گشاد بال و پر از نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۱: ای دلت صیـاد راز، ازمده بیرون نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۲: بی‌تأمل درون دم پیری مده بیرون نفس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۳: صبح هست و دارد آن‌گل درون سر هوای نرگس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۴: چند نشینی به‌ کلفت دل مأیوس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۵: گر شود از خواب من خیـال تو محبوس

غزل شمارهٔ ۱۷۵۶: نفس ثبات ندارد بـه شست ‌کار نویس

ش

غزل شمارهٔ ۱۷۵۷: شخص معدومـی‌، بـه پیش وهم خود موجود باش

غزل شمارهٔ ۱۷۵۸: من نمـی‌گویم زیـان کن یـا بـه فکر سود باش

غزل شمارهٔ ۱۷۵۹: دل به‌کام تست چندی خرمـی اظهار باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۰: گر نـه‌ای عین تماشا حیرت سرشار باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۱: چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۲: هوس وداع بهار خیـال امکان باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۳: تاکی افسردن دمـی از فکر خود وارسته باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۴: خواه درون معمورهٔ جان خواه درون وبرانـه باش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۵: جوانی سوخت پیری چند بنشاند بـه مـهتابش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۶: آیین خود آرایی از روز الست ‌استش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۷: من وآن فتنـه بالایی‌که عالم زیر دست استش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۸: ز ساز قافله ما کـه ما و من استش

غزل شمارهٔ ۱۷۶۹: بـه لوح جسم‌که یکسر نفس خطوط حک استش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۰: این صبح کـه جولانـها بر چرخ برین هستش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۱: چو تمثالی ‌که بی‌آیینـه معدوم هست بنیـادش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۲: فریـاد جهان سوخت نفس سعی ‌کمندش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۳: دلی دارم کـه غیر از غنچه بودن نیست بهبودش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۴: متاع هستیی دارم مپرس از بود و نابودش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۵: درون آن کشورکه پیشانی‌گشاید حسن جاوبدش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۶: بزم امکان بسکه عام افتاده دور ساغرش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۷: بسکه افتاده هست بی‌نم خون صید لاغرش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۸: خط مشکین شد وبال غنچهٔ جان پرورش

غزل شمارهٔ ۱۷۷۹: بـه ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۰: بهار صنع چو دیدیم درون سر و کارش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۱: چه لازم است‌ کشد تیغ چشم خونخوارش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۲: صبح از چه خرابات جنون‌کرد بهارش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۳: مکش دردسر شـهرت مـیفکن بر نگین زورش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۴: چنین که تا کی تپد درون انتظار زخم نخجیرش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۵: دل دیوانـه‌ای دارم بـه گیسوی گرهگیرش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۶: شکست خاطری دارم مپرس از فکر تدبیرش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۷: گزند زندگانی درون کفن جسم هست تدبیرش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۸: نمـی‌دانم چه گل درون پرده دارد زخم شمشیرش

غزل شمارهٔ ۱۷۸۹: دلی کـه گردش چشم تو بشکند سازش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۰: سخن‌سنجی‌که مدح خلق نفریبد بـه وسواسش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۱: کـه دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۲: دل بی‌مدعا رنگی ندارد که تا کنم فاشش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۳: آن را کـه ز خود برد تمنای سراغش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۴: بـه رنگی‌کج‌کلاه افتاده خم درون پیکر تیغش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۵: بـه هر بزمـی کـه باشد جلوه فرما جوهرتیغش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۶: چه لازم جوهر دیگر نماید پیکر تیغش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۷: کشت عاشق‌ کـه دهد داد گیـاه خشکش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۸: شوق آزادی سر از سامان استغنا مکش

غزل شمارهٔ ۱۷۹۹: بـه پیری از هوس زندگی خمار مکش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۰: بـه بر کشید ز بس جوش نازکی تنگش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۱: بـه تاراج جنون دادم چه هستی و چه فرهنگش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۲: نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینـهٔ فرنگش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۳: من و پرفشانی حسرتی ‌که ‌گم هست مقصد بسملش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۴: جوانی دامن افشان رفت و پیری هم بـه دنبالش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۵: دل گمگشته‌ای دارم چه مـی‌پرسی ز احوالش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۶: مرغی کـه پر افشاند بـه گلزار خیـالش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۷: هرگه روم از خویش بـه سودای وصالش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۸: چو دریـابدی رنگ ادای چشم خود کامش

غزل شمارهٔ ۱۸۰۹: عبارت مختصر که تا کی سوال وصل پیغامش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۰: کلاه نیست تعین ‌که ما ز سر فکنیمش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۱: بی‌نشان حسنی کـه جز درون پرده نتوان دیدنش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۲: دل بـه هجران صبر کرد اما فزون شد شیونش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۳: تماشایی کـه من دارم مقیم چشم حیرانش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۴: جفا جویی کـه من دارم هوای تیر مژگانش‌

غزل شمارهٔ ۱۸۱۵: ز برق بی‌نیـازی خنده‌ها دارد گلستانش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۶: ز بس دامان ناز افشاند زلف عنبر افشانش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷: آب از یـاقوت مـی‌ریزد تکلم ش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸: ای خیـال آوارهٔ نیرنگ هوش

غزل شمارهٔ ۱۸۱۹: عالم از چشم ترم شد مـیفروش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۰: عیب همـه عالم ز تغافل بـه هنر پوش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۱: آه از این جلوهٔ نقاب فروش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۲: ای ز لعلت سخن ‌گلاب فروش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۳: مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس‌ کاهش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۴: اگر زین رنگ‌، تمکین مـی‌زند موج از سراپایش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۵: حیـا بی‌پرده نپسندید راز حسن یکتایش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۶: رنگ گل تعبیر دمـید از کف پایش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۷: زبان فرسوده نقدی را کـه شد پا بسته سودایش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۸: سر تاراج گلشن داشت سرو فتنـه بالایش

غزل شمارهٔ ۱۸۲۹: اشکم قدم آبله فرسا ننـهد پیش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰: چه سازم که تا توانم ریخت رنگ سجده درون کویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۱: دلی را کـه بخشد گداز آرزویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۲: صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمـیده نـه سویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۳: تپد آینـه بسکه درون آرزویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۴: طرب خواهی درین محفل برون آ گامـی آن سویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۵: بی تو مشکل ‌کنم از خلق نـهان جوهر خویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۶: چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۷: آخر چو شمع سوختم از برگ و ساز خویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۸: عمرها شد بی‌نصیب راحتم از چشم خویش

غزل شمارهٔ ۱۸۳۹: اگر چو غنچه مـیسر شود شکستن خویش

غزل شمارهٔ ۱۸۴۰: بی‌خلل نگذاشت گل را صنعت اجزای خویش

ص

غزل شمارهٔ ۱۸۴۱: پرکوته هست دست بـه هر سو دراز حرص

غزل شمارهٔ ۱۸۴۲: از قناعت خاک حتما کرد درون انبان حرص

غزل شمارهٔ ۱۸۴۳: گرفته اشک مرا دیده که تا به دامان

ض

غزل شمارهٔ ۱۸۴۴: مگشا جریدهٔ حاجتت بر دوستان ز کف غرض

غزل شمارهٔ ۱۸۴۵: مباد دامن‌‌ گیرم از فسون غرض

غزل شمارهٔ ۱۸۴۶: ای بی خبر مسوز نفس درون هوای فیض

غزل شمارهٔ ۱۸۴۷: خلقی هست شمع‌وار درون این قحط جای فیض

ط

غزل شمارهٔ ۱۸۴۸: نبود نقطه‌ای از علم این‌ کتاب غلط

غزل شمارهٔ ۱۸۴۹: شده فهم مقصد عالمـی زتلاش هرزه قدم غلط

غزل شمارهٔ ۱۸۵۰: بر جنون نتوان شد از عقل ادب‌پرور محیط

غزل شمارهٔ ۱۸۵۱: گشتم از بی‌دست و پاییـها بـه خشک و تر محیط

ظ

غزل شمارهٔ ۱۸۵۲: نشکسته ساغر عاریت ز حصول آب بقا چه حظ

غزل شمارهٔ ۱۸۵۳: دارد از ضبط نفس طبع هوس پرور چه حظ

غزل شمارهٔ ۱۸۵۴: نمـی‌شود ازین عبرت انجمن محظوظ

ع

غزل شمارهٔ ۱۸۵۵: غبار تفرقه هر جا بود مقابل جمع

غزل شمارهٔ ۱۸۵۶: ای هستی تو وضع درنگ و شتاب شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۵۷: باز امشب نفس شعله فشان دارد شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۵۸: هر چه درون دل ‌گذرد وقف زبان دارد شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۵۹: از عدم مشکل نـه آسان سیر امکان‌کرد شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۰: نی درون پرواز زد، نی‌ سعی جولان کرد شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۱: سوختن یک نغمـه هست از ساز شمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۲: بی ‌نم خجلت نمـی‌باشد سر و کار طمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۳: هوس جنون زده ناکجا همـه سو قدم زند از طمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۴: اثر خجالت مدعا اگر این الم دمد از طمع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۵: هرکجاکردم بـه یـاد سجده‌ات ساز رکوع

غزل شمارهٔ ۱۸۶۶: نشسته‌ای ز دل تنگ بر درون تصدیع

غ

غزل شمارهٔ ۱۸۶۷: بـه ذوق‌ گرد رهت مـی‌دوم سراسر باغ

غزل شمارهٔ ۱۸۶۸: کنون‌که مـی‌گذرد عیش چون نسیم زباغ

غزل شمارهٔ ۱۸۶۹: نازد بـه عشق غازهٔ حسن جنون دماغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۰: نشئهٔ عجزم چو شبنم داد بر طیب دماغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۱: یـارب از سرمنزل مقصد چه سان یـابم سراغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۲: نـه صورت بویی و نـه رنگی‌ست درین باغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۳: عالم همـه داغست و ندارد اثر داغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۴: کو شعلهٔ دردی‌که بـه ذوق اثر داغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۵: شمع من‌ گرم حیـا کرد مگر سوی چراغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۶: نیست پروانـهٔ من قابل پهلوی چراغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۷: ما شـهیدان را وضویی داده‌اند از آب تیغ

غزل شمارهٔ ۱۸۷۸: فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ

ف

غزل شمارهٔ ۱۸۷۹: ساز تبختر هست اگر مایـهٔ شرف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۰: تحقیق را بـه ما و من افتاده اختلاف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۱: رستن چه ممکنست زقید جهان لاف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۲: جای آن است‌که بالد گهر شان صدف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۳: نسبت لعل‌ کـه داد این همـه سامان صدف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۴: بحث و جدل بـه افت جان مـی‌کند طرف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۵: که تا نمـی‌گردد تب و تاب نفس ها برطرف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۶: عقل را مپسند با عشق جنون‌پرور طرف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۷: چه دهد تردد هرزه‌ات ز حضور سیر و سفر به‌کف

غزل شمارهٔ ۱۸۸۸: ای زعنرگست آیینـه جام مل به‌ کف

ق

غزل شمارهٔ ۱۸۸۹: گاه بـه رنگ مایلی‌ گاه بـه بوی بی ‌نسق

غزل شمارهٔ ۱۸۹۰: رخ شرمگین توهیچگه بـه خیـال ما نکند عرق

غزل شمارهٔ ۱۸۹۱: غیر از حیـا چه پیش توان برد درون عرق

غزل شمارهٔ ۱۸۹۲: ما سجدهٔ حضوریم محو جناب مطلق

غزل شمارهٔ ۱۸۹۳: بر خود از ساز شکفتن‌کی‌گمان دارد عقیق

ک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۴: گهر محیط تقدسی مکن آبروی حیـا سبک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۵: ای مژدهٔ دیدار تو چون عید مبارک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۶: این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۷: مغز شد درون سر پر شور من از سودا خشک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۸: نشد از حسرت داغت جگرم تنـها خشک

غزل شمارهٔ ۱۸۹۹: بسکه بی‌لعل تو رفت از بزم عیش ما نمک

غزل شمارهٔ ۱۹۰۰: غیر خاموشی نداردگفتگوی ما نمک

غزل شمارهٔ ۱۹۰۱: شرع هر دین بهرهٔ او نیست جز رفع شکوک

گ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۲: چو غنچه بسکه تپیدم ز وحشت دل تنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۳: درون نظرها معنی‌ام‌ گل مـی‌کند غیرت بـه چنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۴: رسانده‌ایم درین عرصهٔ خیـال آهنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۵: رفت مرآت دل از کلفت آفاق بـه رنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۶: ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۷: نام شاهان کز نگین گل کرده کر و فر بـه چنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۸: تاکجا با طبع سرکش سرکند تدبیر جنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۰۹: گرم نوید کیست سروش شکست رنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۱۰: مگو پیـام وفا جسته‌جسته دارد رنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۱۱: درون یـاد جلوهٔ توکه دارد هزار رنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲: یک برک‌ گل نکرده ز روبت بهار رنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۱۳: گر جنون جوشد بـه این تأثیر احسانش ز سنگ

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴: کعبهٔ دل‌گر چه دارد تنگ ارکانش ز سنگ

ل

غزل شمارهٔ ۱۹۱۵: ای خانـهٔ آیینـه ز دیدار تو پرگل

غزل شمارهٔ ۱۹۱۶: بلبل الم غنچه کشد بیشتر از گل

غزل شمارهٔ ۱۹۱۷: سنگی چو گوهر، بستیم بر دل

غزل شمارهٔ ۱۹۱۸: سعی روزی‌کاهش هست ای بیخبر چشمـی بمال

غزل شمارهٔ ۱۹۱۹: عشرت سالگره که تا کی‌ات ای غفلت فال

غزل شمارهٔ ۱۹۲۰: زخم تیغی ز تو برداشته‌ام همچو هلال

غزل شمارهٔ ۱۹۲۱: بـه رنگی یأس جوشیده‌ست با دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۲: ز من عمریست مـی‌گردد جدا دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۳: گاه موج اشک و گاهی گرد افغانست دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۴: بازآکه بی‌جمالت توفان شکسته بر دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۵: گر چنین جوشاند آثار دویی ننگش ز دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۶: بـه پیری ‌گشته حاصل از به منظور من فراغ دل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۷: از شوخی فضولی ما داشت عار وصل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۸: چیست درین فتنـه‌زار غیر ستم درون بغل

غزل شمارهٔ ۱۹۲۹: ای از خرامت نقش پا خورشید تابان درون بغل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۰: عمریست چون‌ گل مـی‌روم زین باغ حرمان درون بغل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۱: محو جنون ساکنم شور بیـابان درون بغل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۲: مـی‌آید از دشت جنون گردم بیـابان درون بغل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۳: که تا چشم تو شد ساغر دوران تغافل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۴: زین باغ‌ گذشتیم بـه احسان تغافل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۵: ای جوش بهارت چمن‌آرای تغافل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۶: خواندم خط هر نسخه بـه ایمای تغافل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۷: ای فرش خرامت همـه‌جا چون سر ما گل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۸: بسکه افتاده‌ست باغ آبرو نایـاب گل

غزل شمارهٔ ۱۹۳۹: گر کند طاووس حیرتخانـهٔ اسباب گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۰: ای بهار جلوه‌ات را شش جهت دربار گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۱: با چنین شوخی نشیند که تا به‌کی بیکار گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۲: درون چمن‌ گر جلوه‌ات آرد بـه روی‌ کار گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۳: مـی‌توان درون باغ دید از ٔ افگارگل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۴: مـی‌کند درس رمـی از رنگ و بو تکرار گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۵: نوبهار آرد بـه امداد من بیمارگل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۶: اگر آن نازنین رود بـه تماشای رنگ‌گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۷: دل آرمـیده بـه خون مکش ز فسون رنگ وهوای‌ گل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: که تا بست ادب نامـهٔ من درون پر بسمل

غزل شمارهٔ ۱۹۴۹: وفور مال بـه تأکید خسّت هست دلیل

م

غزل شمارهٔ ۱۹۵۰: بس کـه چون سایـه‌ام از روز ازل تیره رقم

غزل شمارهٔ ۱۹۵۱: بـه هر زمـین کـه خبر گیری از سواد عدم

غزل شمارهٔ ۱۹۵۲: داغم از کیفت آگاهی و اوهام هم

غزل شمارهٔ ۱۹۵۳: رفت فرصت ز کف اما من حیرت‌زده هم

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴: موج ما را شرم دریـای‌ کرم

غزل شمارهٔ ۱۹۵۵: بسکه دارد سوختن چون مجمرم درون دل مقام

غزل شمارهٔ ۱۹۵۶: سنگ راهم مـی‌خورد حرصی کـه دارد احتشام

غزل شمارهٔ ۱۹۵۷: عمرها شد نقد دل بر چشم حیران هست وام

غزل شمارهٔ ۱۹۵۸: گهی حجاب وگه آیینـهٔ جمال توام

غزل شمارهٔ ۱۹۵۹: دست و پا گم کردهٔ شوق تماشای توام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۰: صورت خود ز تو نشناخته‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۱: بیدست و پا بـه خاک ادب نقش بسته‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۲: نیرنگ جلوه‌ای‌که بـه دل نقش بسته‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳: باز برخود تهمت عیشی چو بلبل بسته‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۴: با هیچحدیث نگفتن نگفته‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۵: درون راه عشق توشـهٔ امنی نبرده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۶: هستی نیـاز دیده نمناک کرده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۷: شمعی از وحشت نگاهی انجمن گم کرده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۸: نور جان درون ظلمت آباد بدن گم کرده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۶۹: زان بهار ناز حیرانم چه سامان کرده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۰: دیدهٔ مشتاقی از هر مو بـه بار آورده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۱: بـه صد غبار درین دشت مبتلا شده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۲: پاکم از رنگ هوس که تا به سجود آمده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۳: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشوده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۴: بسکه بی روی تو لبریز ندامت بوده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۵: بی ‌تو درون هر جا جنون جوش ندامت بوده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۶: برق حسنی درون نظر دارم بـه خود پیچیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۷: چون تپش درون دل نفس دزدیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۸: حرف داغی لاله‌سان زبر زبان دزدیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۷۹: عافیتها درون مزاج پرفشان دزدیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۰: چاک یک جهان گرد هوس بالیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۱: سر اگر بر آسمان یـا بر زمـین مالیده‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۲: بسکه نیرنگ قدح چیده‌ست درون اندیشـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۳: بیخودی ننـهفت اسرار دل غم پیشـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۴: از جراحت‌زار دل چیده‌ست دامان ناله‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۵: درون جنون گر نگسلد پیمان فرمان ناله‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۶: دوش چون نی سطر دردی مـی‌چکید از خامـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۷: قصهٔ دیوانگان دارد سراسر نامـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۸: از خیـالت وحشت‌اندوز دل بی‌کینـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۸۹: اشک شمعی بود یک عمر آبیـار دانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۰: برگ خودداری مجویید از دل دیوانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۱: که تا دچار نازکرد آن نرگس مستانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۲: شور آفاق هست جوشی از دل دیوانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۳: عمری‌ست چون نفس بـه تپیدن فسانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۴: فهم حقیقت من و ما را بهانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۵: مـی‌دهد زیب عمارت از خرابی خانـه‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۶: سر خط نازیست امشب زخمـهای ‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۷: مرده‌ام اما همان خجلت طراز هستی‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۸: یـاد من کردی بـه سامان‌گشت ناز هستی‌ام

غزل شمارهٔ ۱۹۹۹: با همـه سرسبزی از سامان قدرت عاری‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۰: رفتم ز خویش و یـاد نگاهیست حالی‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۱: که تا کجا بوس کف پایت شود ارزانی‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۲: تو کریم مطلق و من ‌گدا چه‌کنی جز این ‌که نخوانی‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۳: آنی کـه بی تو من همـه جا بی ‌سخن نی‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۴: نبری گمان فسردگی بـه غبار بی‌سروپایی‌ام

غزل شمارهٔ ۲۰۰۵: بی حوصلگی‌کرد درین بزم ‌کبابم

غزل شمارهٔ ۲۰۰۶: شب ‌گردش چشمت قدحی داد بـه خوابم

غزل شمارهٔ ۲۰۰۷: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم

غزل شمارهٔ ۲۰۰۸: از بسکه چون نگه زتحیر لبالبم

غزل شمارهٔ ۲۰۰۹: یک چشم حیرت هست زسرتا بـه پا لبم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۰: تأخیر ندارد خط فرمان نجاتم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۱: مشت عرق زجبهه بـه هر باب ریختم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۲: خاکم بـه سر کـه بی تو بـه ‌گلشن نسوختم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۳: بـه سعی ضعف ‌گرفتم ز دام خویش نجستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۴: چو گوهر آخر از تجرید نقش مدعا بستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۵: جولان جنون آخر بر عجز رسا بستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۶: حضور معنی‌ام‌ گم گشت که تا دل بر صور بستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۷: بـه عشقت‌ گر همـه یک داغ سامان بود درون دستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۸: شب از یـاد خطت سر رشتهٔ جان بود درون دستم

غزل شمارهٔ ۲۰۱۹: بر یـار اگر پیـام دل تنگ مـی‌فرستم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۰: شب جوش بهاری بـه دل تنگ شکستم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۱: هرگه بـه برگ و ساز معیشت‌ گریستم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۲: از هوس چون شمع‌گر سر بر هوا برداشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۳: کاش یک نم‌ گردش چشم تری مـی‌داشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۴: ز خود تهی شدم از عالم خراب‌گذشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۵: بـه جستجوی خود از سعی بی ‌دماغ ‌گذشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۶: شبی مشتاق رنگ ‌آمـیزی تصویر دل ‌گشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۷: بـه تحریک نقابش گر شود مایل سر انگشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۸: بـه فقر آخر سر و برگ فنای خویشتن‌ گشتم

غزل شمارهٔ ۲۰۲۹: کو جهد کـه چون بوی‌ گل از هوش خود افتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۰: کی درون قفس و دام هوا و هوس افتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۱: کو شور دماغی ‌که بـه سودای تو افتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۲: شب‌که عبرت را دلیل این شبستان یـافتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۳: آرزو بیتاب شد ساز بیـانی یـافتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۴: چون آینـه چندان بـه برش تنگ گرفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۵: بـه دل‌ گردی ز هستی یـافتم از خویشتن رفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۶: تحیر مطلعی سرزد چو صبح‌ از خویشتن رفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۷: دوش ‌گستاخ بـه نظارهٔ جانان رفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۸: که تا به درون یوزهٔ راحت طلبیدن رفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹: گر بـه پرواز و گر از سعی تپیدن رفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۰: شب از رویت سخنـهایی بهار اندوده مـی‌گفتم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۱: چون شمع مـی‌روم ز خود و شعله قامتم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۲: چنین‌کز گردش چشم تو مـی‌آید بـه جان انجم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۳: ز خورشید جمالش که تا عرق سازد عیـان انجم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۴: کند هر جا عرق ز آن ماه تابان‌ گلفشان انجم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۵: شب بزم خیـالی بـه دل سوخته چیدم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۶: نیست درون مـیدان عبرت باکی از نیک و بدم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۷: ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۸: چشمش افکنده طرح بیدادم

غزل شمارهٔ ۲۰۴۹: قیـامت مـی‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۰: ای دلت حسرت‌ کمـین انتخاب صبحدم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۱: مـی‌رسد گویند باز آن آفتاب صبحدم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۲: دلبر شد و من پا بـه دل سخت فشردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۳: ز دست عافیت داغم سپند یأس پروردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۴: نگه واری بس هست از جیب عبرت سر برآوردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۵: زبن باغ همچو شبنم رنج خیـال بردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۶: شبی سیر خیـال نقش پای دلربا کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۷: نـه دنیـا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۸: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۵۹: نـه عبادت‌، نـه ریـاضت کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۰: هنرها عرضه دادم با صفای دل حسد کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۱: من خاکسار گردن ز کجا بلند کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۲: چون شمع روزگاری با شعله سازکردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۳: شب چشم امتیـازی بر خویش باز کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۴: ز علم و عمل نکته‌ها گوش‌ کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۵: چو شبنم که تا نقاب اعتبار خویش شق‌ کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۶: ز تحقیق نقوش لوح امکان رفع شک‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۷: مژه خواباندم و دل را بـه جمعیت علم کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۸: وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۶۹: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۰: خود را بـه عیش امکان پر متهم نکردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۱: گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۲: از هر طلبی پیش ندامت‌گله‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۳: گر چراغ ازنفس سوخته بر مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۴: تو مـی‌رفتی و من ساز قیـامت باز مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۵: خوشا ذوقی‌ کـه از دل عقده‌ای‌ گر باز مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶: دمـی چون شمع‌ گر جیب تغافل چاک مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۷: شب‌ کـه در حسرت دیدار کمـین مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۸: گر لبی را بـه هوس ناله‌کمـین مـی‌کردم

غزل شمارهٔ ۲۰۷۹: کف خاکم چسان مقبول جست‌وجوی او گردم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۰: چو شمع از انفعال آگهی بیتاب مـی‌گردم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۱: نفسی چند جدا از نظرت مـی‌گردم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۲: نـه بر صحرا نظر دارم نـه درون گلزار مـی‌گردم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: کف خاکستری مـی‌جوشم ازخود پاک مـی‌گردم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۴: بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۵: چشم وا کردم بـه چندین رنگ و بو ساغر زدم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۶: دوش کز سیر بهار سوختن سر بر زدم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۷: رفتم از خویش و به بزم جلوه‌اش لنگر زدم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۸: پر نفس مـی‌سوخت ما و من ز غیرت تن زدم

غزل شمارهٔ ۲۰۸۹: امشب ان مست ناز مـی‌رسدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۰: نـه تعین نـه ناز مـی‌رسدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۱: آرزویی درون گره بستم دُرّی یکتا شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۲: بالی از آزادی افشاندم قفس پیما شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۳: چون حباب آن دم کـه سیر آهنگ این دریـا شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۴: زبن باغ که تا ستمکش نشو و نما شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۵: حیف سازت‌ کـه منش پردهٔ آهنگ شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۶: خاک بودم آب گشتم‌گل شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۷: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۸: درون گلستانی کـه محو آن‌ گل خودرو شدم

غزل شمارهٔ ۲۰۹۹: باغ هستی نیست جز رنگی‌ که‌ گرداند عدم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۰: با صد حضور باز طلبکارت آمدم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۱: دور از آن درون چند درون هر دشت و در گرداندم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۲: سحر ز شرم رخت مطلعی بـه تاب رساندم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۳: شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۴: ندارم رشتهٔ دیگر کـه آیین طلب بندم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۵: بـه یـاد نرگس او هر طرف احرام مـی‌بندم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۶: چو بوی‌گل بـه نظرها نقاب نگشودم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۷: زا‌ن ناله‌ کـه شب بی ‌رخت افراخته بودم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۸: بـه باغی کـه چون صبح خندیده بودم

غزل شمارهٔ ۲۱۰۹: شبی کز خیـال توگل چیده بودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۰: صد بیـابان جنون آن طرف هوش خودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۱: نالهٔ عجز نوایخاموش خودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۲: تحیر آینـهٔ عالم مثال خودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۳: گاه خرد جوهرم‌، گاه جنون خودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۴: گرنـه م چرا ساقی خون خودم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۵: از قاصد دلبر خبر دل طلبیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۶: درین‌ گلشن نـه بویی دیدم و نی‌ رنگ فهمـیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۷: سر تمنای پایبوسی بـه هر درون و دشت مـی‌کشیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۸: سحر کیفیت دیدار از ایینـه پرسیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۱۹: بـه سودای هوس عمری درین بازارگردیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۰: بـه صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۱: ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۲: که تا درتن باغ‌گل افشان نموگردیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۳: شب کـه آیینـهٔ آن آینـه‌رو گردیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۴: هزار آینـه با خود دچار کردم و دیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۵: خون خوردم و زین باغ بـه رنگی نرسیدم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۶: بسکه چون طاوو‌س‌، پیچیده‌ست مستی درون سرم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۷: بس کـه در هجر تو فرسود از ضعیفی پیکرم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۸: سرمـه شد آخر بـه خواب بی‌خودیـها پیکرم

غزل شمارهٔ ۲۱۲۹: شعلهٔ بی‌طاقتی افسرده درون خاکسترم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۰: گر از سایـه یک نقش پا برترم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۱: محو دلم مپرس ز تحقیق عنصرم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۲: همچو آیینـه تحیر سفرم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۳: همچو شمع از خویش برانداز وحشت برترم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۴: هیـهات که تا که از نظرم رفت دلبرم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۵: بر خموشی زده‌ام فکر خروشی دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۶: بـه زور شعلهٔ آواز حسرت‌ گرم رفتارم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۷: بـه هوس چون پر طاووس چمنـها دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۸: بیشـهیدم خون هم ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۳۹: جز سوختن بـه یـادت مشقی دگر ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۰: حباب‌وارکه کرد اینقدرگرفتارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۱: دل با تو سفرکرد و تهی ماند کنارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۲: ز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۳: زخمـی بـه دل از دست نگارین تو دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۴: فسرده درون غبار دهر چون آیینـه زنگارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۵: ازین صحرای بی‌حاصل دگر با خود چه بردارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۶: خیـال آن مژه عمریست درون نظر دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۷: ز سور و ماتم این انجمنـهاکی خبر دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۸: فغان‌ گل مـی‌کند هرگه بـه ‌وحشت‌ گام بردارم

غزل شمارهٔ ۲۱۴۹: عروج همتی درون کار دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۰: سرشک بیخودم عیش مـی ناب دگر دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۱: چو اشک امشب بـه ساغر بادهٔ نابی دگر دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۲: بـه دشت بیخودی آوازهٔ شوق دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۳: پر افشانم چو صبح اما گرفتاری هوس دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۴: درین حیرتسرا عمریست افسون دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۵: مـی‌پرست ایجادم نشئهٔ ازل دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۶: بـه حسرت غنچه‌ام یعنی بـه دلتنگی وطن دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۷: مقیم وحدتم هر چند درون کثرت وطن دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۸: بـه رنگ شمع ممکن نیست سوز دل نـهان دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۵۹: درون آن محفل‌ که‌ام من که تا بگویم این و آن دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۰: عمری‌ست ز اسباب غنا هیچ ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۱: مـی‌ام به‌ ساغر اگر خشک شد خمار ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۲: عبرت انجمن جایی‌ست مأمنی کـه من دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۳: مپرسید از معاش خنده عنوانی‌ کـه من دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۴: ببین بـه ساز و مپرس از ترانـه‌ای‌ کـه ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۵: چو سایـه خاک بـه سر داغم از غمـی‌ کـه ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۶: بـه هستی از اثر اعتبار مایـه ندارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۷: خاموشم و بیتابی فریـاد تو دارم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۸: شبی‌که بی‌توجهان را بـه یـاس تنگ برآرم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۹: غبار یأسم بـه هر تپیدن هزار بیداد مـی‌نگارم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۰: مسلمان‌ گشتم و هیچ از مـیان نگسست زنارم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۱: من درین بحر، نـه‌ کشتی نـه‌ کدو مـی‌آرم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۲: برآسمان رسانم وگر بر هوا برم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۳: بر ندارد شوخی از طبع ادب تخمـیر شرم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۴: ز دشت بیخودی مـی‌آیم از وضع ادب دورم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۵: شعورت خواه مستم وانماید خواه مخمورم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۶: نی سر تعمـیر دل دارم نـه تن مـی‌پرورم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۷: چه حاجتست بـه بند گران تدبیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۸: چه نیرنگست یـارب درون تماشاگاه تسخیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۷۹: ز بس ضعیف مزاج جهان تدبیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۰: نمـی‌باشد تهی یک پرده از آهنگ تسخیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۱: چه دولت هست که من نامت از ادب گیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۲: ز سودای چشم تو که تا کام ‌گیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۳: چو ماه نو بـه چندین حسرت از خود کام مـی‌گیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۴: سراغ عیش ز عمر نمانده مـی‌گیرم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۵: اگر ساقی ز موج با ده بندد رشتهٔ سازم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۶: حیرت دمد از شوخی گل رازم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۷: ز بال نارسا بر خویش پیچیده هست پروازم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۸: ز فیض‌ ناتوانی مصرعی درون خلق ممتازم

غزل شمارهٔ ۲۱۸۹: بـه حیرت خویش را بیگانـهٔ ادراک مـی‌سازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۰: بـه ذوق جستجویت جیب هستی چاک مـی‌سازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۱: نفس را بعد ازین درون سوختن افسانـه مـی‌سازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۲: چو سرو از ناز بر جوی حیـا بالیدنت نازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۳: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چیدنت نازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۴: قیـامت‌ کرد گل درون پیرهن بالیدنت نازم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۵: بهحرف طلب دزدم بـه دل شور هوس سوزم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۶: شرار سنگم و در فکر کار خویش مـی‌سوزم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷: آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۸: واکرد صبح آهی بر دل درون تبسم

غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: باز از جهان حسرت دیدار مـی‌رسم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۰: از ضعف بسکه درون همـه جا دیر مـی‌رسم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۱: که تا نفس آب زندگیست هیچ بـه بو نمـی‌رسم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۲: چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۳: ز چاک آهی مـی‌نو‌بسم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۴: جنون ذره‌ام درون ساز وحشت سخت قلاشم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۵: بی روی تو گر گریـه بـه اندازه‌ کند چشم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۶: که تا دفتر حیرت ز رخش تازه کند چشم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۷: که تا جلوه‌ات پر افشاند از آشیـانـهٔ چشم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۸: که تا مـی ز جام همت بد مست مـی‌کشم

غزل شمارهٔ ۲۲۰۹: چون شمع زحمتی کـه به شبگیر مـی‌کشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۰: تیغ آهی بر صف اندوه امکان مـی‌کشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۱: بـه عرض جوهر طاقت درین محیط خموشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۲: جنون از بس قیـامت ریخت بر آیینـهٔ هوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۳: چو دریـا یک قلم موجست شوق بیخودی جوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۴: ز بسکه حیرت دیدار هست ز هوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۵: ز بسکه شور جنون‌گشت برق‌کلبهٔ هوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۶: ز فیض‌ گریـهٔ سرشار افسردن فراموشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۷: زبن سجدهٔ خود دار تفاخر چه فروشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۸: گهی درون شعله مـی‌غلتم گهی با آب مـی‌جوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۱۹: ندانم مژدهٔ وصل‌ کـه شد برق افکن هوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۰: نـه مضمون نقش مـی‌بندم نـه لفظ از پرده مـی‌جوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۱: درون عالم حق شـهرت باطل چه فروشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۲: ز حرف راحت اسباب دنیـا پنبه درگوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۳: ندانم مژده آواز پای کیست درون گوشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۴: قفای زانری مقیم خلوت خویشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۵: چراغ خامشم حسرت نگاه محفل خویشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۶: چنین آفت نصیب از طبع راحت دشمن خویشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۷: غبار عجز پروازی مقیم دامن خویشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۸: نـه گر‌دون بلندی نی زمـین پستی خویشم

غزل شمارهٔ ۲۲۲۹: درون مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۰: بـه صدگردون تسلسل بست دور ساغر عشقم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۱: از شوق تو ای شمع طرب بعد هلاکم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۲: درون حسرت ‌آن شمع طرب بعد هلاکم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۳: دو روزی گو بـه خون گل کرده باشد چشم نمناکم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۴: زین ‌گریـه اگر باد برد حاصل خاکم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۵: ازکجا وهم دو رنگی بـه قدح ریخته بنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۶: بـه اقبال حضورت صد گلستان عیش درون چنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۷: بـه رنگ‌گلشن ازفیض حضورت عشرت آهنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۸: چکیدنـهای اشکم یـا شکست شیشـهٔ رنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۳۹: چمن طراز شکوه جهان نیرنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۰: ز بس گرد وحشت گرفته هست تنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۱: نمـی‌دانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۲: مزرع تسلیم ادب حاصلم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۳: ننمود غنچه‌ات آنقدر ادب اقتضای تاملم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۴: بی شبههٔ تحقیق نـه شخصم نـه مثالم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۵: تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۶: ز بس صرف ادب پیمایی عجز هست احوالم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۷: عمری‌ست قیـامتکدهٔ گردش حالم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۸: بعد کشتن نیز پنـهان نیست داغ بسملم

غزل شمارهٔ ۲۲۴۹: بـه این طاقت نمـی‌دانم چه خواهد بود انجامم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۰: چنین ز شرم‌ که‌ گردید سرنگون جامم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۱: دوری بزمت درون غم‌ و شادی ‌گر کند این مـی قسمت جامم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۲: نشد از سعی تمکین وحشتی آسودگی رامم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۳: چندین مژه بنشست رگ خواب بـه چشمم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۴: از عزت و خواری نـه امـید هست نـه بیمم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۵: شکوه فقر ملک بی‌نیـازی‌ کرد تسلیمم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۶: که تا کی ستم‌ کند سر بی‌مغز بر تنم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۷: درون تجرد تهمتی دیگر ندوزی بر تنم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۸: دیده‌ای داری چه مـی‌پرسی ز جیب و دامنم

غزل شمارهٔ ۲۲۵۹: شرار کاغذ فرصت کمـینم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۰: برون دل نتوان یـافت‌ گرد جولانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۱: بـه سودای بهار جلوه‌ات عمریست‌گریـانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۲: بـه نقش سخت رویی‌های مردم بس‌که حیرانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۳: ز صد ابرام بیش هست انفعال چشم حیرانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۴: نی قابل سودم نـه سزاوار زیـانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۵: هر چند درین مرحله بی تاب و توانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۶: باز دل مست نوایی‌ست کـه من مـی‌دانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۷: دلیل کاروان اشکم آه سرد رامانم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۸: نـه فکر غنچه نی اندیشـهٔ ‌گل مـی‌کند شبنم

غزل شمارهٔ ۲۲۶۹: اگردریـا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۰: دل را بـه یـاد رویی یـاد مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۱: آمدم طرح بهار تازه‌ای انشا کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۲: وحشتی‌ کو که تا وداع اینـهمـه غوغا کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۳: چون سپند اظهار مطلب ازکجا پیداکنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۴: کو فضایی کـه نفس را ز دل آزاد کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۵: باده ندارم کـه به ساغرکنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۶: به‌کمـین دعوی هستی‌ام‌ کـه چو شمعش از نظر افکنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۷: بعد ازین از صحبت این دیو مردم رم کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۸: زان پری چون شیشـه که تا کی شکوه‌ای خالی‌ کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۷۹: ای طرب وجدی‌که باز آغوش‌گل وامـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۰: بعد ازین درگوشـهٔ دل چون نفس جا مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۱: گاهی بـه ناله‌ گه بـه تپش ‌گرد مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۲: شمع‌سان چشمـی ‌کز اشک آتشین تر مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۳: چیزی از خود هر قدم زیر قدم‌ گم مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۴: چون شرار کاغذ امشب عیش خرمن مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۵: بس کـه در شغل ندامت روز و شب جان مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۶: زندگی را از قد خم عبرت آگه مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۷: دل را بـه مستی از من و ما ساده مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۸: دعوت تنزیـه حسن بی‌مثالی مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۸۹: صفحهٔ هستی شرر تاراج آهی مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۰: باز بیتابانـه ایجاد نوایی مـی‌کنم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۱: عمرها شد از ادب موج گهر درون دامنم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۲: ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۳: بی دستگاهیی بود چون شمع درون کمـینم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۴: ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۵: که تا چند ز غفلت طرب اندیش نشینم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۶: کر شدم که تا چند شور حق و باطل بشنوم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۷: از انفعال عشرت موهوم آگهم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۸: پرواز بی نشانی دارد دماغ جاهم

غزل شمارهٔ ۲۲۹۹: بـه هر طرف‌ کـه هوای سفر شکست‌ کلاهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۰: چون خامـه از ضعیفی افلاک دستگاهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۱: صید کمند شوقی‌ست از مـهر که تا به ما هم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۲: کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۳: وقت است‌کنیم‌گریـه با هم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۴: ز دل چون غنچه یک چاک‌ گریبانگیر مـی‌خواهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۵: شب وصل هست از بخت اندکی توقیر مـی‌خواهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۶: آه دود آخته‌ای مـی‌خواهم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۷: ای نرگست حیـاکدهٔ صلح و جنگ هم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۸: درون جیب غنچه بوی بهار هست و رنگ هم

غزل شمارهٔ ۲۳۰۹: خوشا عهدی‌ کـه غم‌ تسلی مـی‌زد و دل هم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۰: نـه تنـها ناامـید وصل یـارم دورم از دل هم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۱: سر خوش آن نرگس مستانـه‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۲: منم آن نشئهٔ فطرت‌ کـه خمستان قدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۳: نـه خط شناس امـیدم نـه درس محرم بیم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۴: بـه رنگ خامـه ز بس ناتوانی اجزایم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۵: پروانـه شوم یـا پر طاووس گشایم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۶: که تا حسرت سر منزل او برد ز جایم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۷: نـه وحدت سرایم نـه‌کثرت نوایم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۸: با عشق نـه نامـیست نـه ننگم‌ کـه برآیم

غزل شمارهٔ ۲۳۱۹: رنگ پر ریختهٔ الفت گلزار توایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۰: چون سبحه یک دو روز کـه با هم نشسته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۱: بر داغهای تمنا نوشته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۲: سطری اگر ز وضع جهان وانوشته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۳: چون قلم راه تجرد بسکه تنـها رفته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۴: گر درون هوای او قدمـی پیش رفته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۵: چون غنچه درون خیـال تو هرگاه رفته‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۶: یکدم آسایش بـه صد ابرام پیدا کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۷: دیدهٔ انتظار را دام امـید کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۸: با کف خاکستری سودای اخگر کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۲۹: دور هستی پیش از گامـی تمامش کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۰: نشنیده حرف چند کـه ما گوش‌ کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۱: درون جگر صد رنگ توفان ‌کرده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۲: نسخهٔ هیچیم‌، وهمـی از عدم آورده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۳: صبح هست و ما دماغ تمنا رسانده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۴: از زندگی بجز غم فردا نمانده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۵: زین صفر کز عدم درون هستی گشوده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۶: یـاران نـه درون چمن نـه به‌باغی رسیده‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۷: پایمالیم و فارغ ازگله‌ایم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۸: بـه ذوق سجدهٔ او از عدم گلباز مـی‌آیم

غزل شمارهٔ ۲۳۳۹: عمری‌ست درون نظرها اشک عرق نقابیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۰: سایـه‌وار از نارسایـان جهان غربتیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۱: هیچ مـی‌دانی مآل خود چرا نشناختیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۲: حسرتی درون دل نماند از بسکه ما واسوختیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۳: یـاد آن فرصت‌ کـه ما هم عذر لنگی داشتیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۴: یـاد آن فرصت‌ کـه عیش رایگانی داشتیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۵: جبههٔ فکر ز خجلت عرق افشان ‌کردیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۶: دیده را باز بـه دیدار کـه حیران کردیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۷: دوش‌کز دود جگر طرح شببشان‌کردیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۸: از چاک گریبان بـه دلی راه نکردیم

غزل شمارهٔ ۲۳۴۹: چشم پوشیدیم و برما و من استغنا زدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۰: بی‌تکلف گرگدا گشتیم و گر سلطان شدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۱: قابل بار امانتها مگو آسان شدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۲: عشق هویی زد بـه صد مستی جنون باز آمدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۳: فرصت‌کمـین پرواز چون نالهٔ سپندیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۴: که تا سایـه صفت آینـه از زنگ زدودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۵: جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۶: خاک نمـیم امروز دی محو یـاد بودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۷: درکارگاه تحقیق غیر از عدم نبودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۸: جغد ویرانـهٔ خیـال خودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۵۹: چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۰: خلوت‌پرست گوشـهٔ حیرانی خودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۱: عزت‌ کلاه بی سر و سامانی خودیم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۲: سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۳: صد شکرکه جز عجز گیـاهی ندمـیدیم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۴: برکاغذ آتش زده هر چند سواریم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۵: عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۶: که تا خامـه‌وار خود را از سعی وا نداریم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۷: که تا چند بـه هر مرده و بیمار بگریم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۸: وقت‌ست کنم شور جنون عام و بگریم

غزل شمارهٔ ۲۳۶۹: فریـاد کز توهم نامحرم حضوریم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۰: خیز کز درس دویی سر خط عاری گیریم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۱: پیمانـهٔ غناکدهٔ بی‌مثالیم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۲: از کمال سرکشی عاجزترین عالمـیم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۳: بی شبهه نیست هستی از بسکه ناتوانیم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۴: درون رهت نا رفته از خود هر طرف سر مـی‌زنیم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۵: صبح تمنا دمـید، دل چمنستان ‌کنیم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۶: بـه هر جا رفته‌ام از خویشتن راه تو مـی‌پویم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۷: فسردن نیست ممکن دست بردارد ز پهلویم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۸: نـه لفظ از پرده مـی‌جوشد نـه معنی مـی‌دهد رویم

غزل شمارهٔ ۲۳۷۹: به‌کنج نیستی عمریست جای خویش مـی‌جویم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۰: شررواری ز فرصت رو نمای خویش مـی‌جویم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۱: حرفم همـه از مغز هست از پوست نمـی‌گویم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۲: شکوهٔ اسباب چند، دل بـه رمـیدن دهیم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۳: اسمـیم بی‌مسمـی دیگر چه وانماییم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۴: بیگانـه وضعیم یـا آشناییم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۵: چون ‌کاغذ آتش‌زده مـهمان بقاییم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۶: دل حیرت آفرین هست هر سو نظرگشاییم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۷: عمری‌ست به‌صحرای طلب عجز دراییم

غزل شمارهٔ ۲۳۸۸: گر ما گوییم‌، ماکجاییم

ن

غزل شمارهٔ ۲۳۸۹: شکست رنگ کـه بود آبیـار این‌ گلشن

غزل شمارهٔ ۲۳۹۰: صفای دل بـه چراغ بقا دهد روغن

غزل شمارهٔ ۲۳۹۱: عمرها درون پرده بود اسرار وهم ما و من

غزل شمارهٔ ۲۳۹۲: آخر از بار تعلق‌های اسباب جهان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۳: بر آن سرم‌ کز جنون نمایم بلند و پست خیـال یکسان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۴: بسته‌ام چشم امـید از الفت اهل جهان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۵: بعد مردن از غبارم‌ کیست که تا یـابد نشان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۶: که تا بگذرم بـه صد سر و گردن ز آسمان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۷: درون شکوه صافدل ندهد رخصت زبان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۸: زهی بـه شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان

غزل شمارهٔ ۲۳۹۹: سخت جانی هرکجا آید بـه عرض امتحان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۰: صورت اظهار معنی نیست محتاج بیـان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۱: گشاد چشمـی نشد نصیبم بـه سیر نیرنگ این دبستان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۲: وارستگی ز حسن دگر مـی‌دهد نشان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۳: گر چه جز ذکرت نمـی‌گنجد حدیثی درون زبان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۴: کرد حرف بی‌نشانم عالمـی را تر زبان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۵: ای التفات نام تو گیرایی زبان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۶: که تا کی غرور انجمن آرایی زبان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۷: از سعی ما نیـامد جز زور درگریبان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۸: خداست حاصل خدمت‌ گزین درویشان

غزل شمارهٔ ۲۴۰۹: ازتب شوق‌ کـه دارد اینقدر تاب استخوان

غزل شمارهٔ ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیـا لیک از نظر پنـهان

غزل شمارهٔ ۲۴۱۱: غرور خودنمایی که تا کنیم از یکدگر پنـهان

غزل شمارهٔ ۲۴۱۲: ای حاجتت دلیل بـه ادبار زیستن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۳: سجدهٔ خواریست آب رو پی نان ریختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۴: سر بـه زیر تیغ و پا بر خار حتما تاختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۵: مـی‌روم هر جا بـه ذوق عافیت اندوختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۶: ما و نگاه شرمگین از تک و تاز دوختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۷: که تا تب عشق آتشم را داد سر درون سوختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۸: چو شمع من نبوده‌ست آشنای سوختن

غزل شمارهٔ ۲۴۱۹: زان تغافلگر چرا نا شاد حتما زبستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۰: گر بـه این ساز هست دور از وصل جانان زبستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۱: آینـهٔ وصل چیست‌، حیرتی آراستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۲: بـه وادیی کـه فروشد غبار ما ننشستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۳: صفا گل‌ کرده‌ای که تا کی غبار رنگ نشکستن‌

غزل شمارهٔ ۲۴۲۴: خوش عشرت هست دمبدم از غم‌گریستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۵: داغم ز ابر دیده بـه ‌شبنم گریستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۶: هر چند نیست بی‌سبب از غم‌گریستن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۷: آگهی که تا کی ‌کند روشن چراغ خویشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۸: آفت هست اینجا مباش ایمن ز سر برداشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۲۹: که تا به کی چون‌ شمع‌ حتما تاج زر برداشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۰: کار آسانی مدان تاج کمر برداشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۲: منفعل خلق را ناز صنم داشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۳: پُر ملاف از جوهر باریک بینی داشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۴: بـه خود داری فسردن گرم کردی جای بگذشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۵: چو موج‌گوهر ازین بحر بی‌تعب نگذشتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۶: از جوا‌ن حسن سلوک پیر نتوان یـافتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۷: عجز ما جولانگر تدبیر نتوان یـافتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۸: بر خط ترک طلب گر راه خواهی یـافتن

غزل شمارهٔ ۲۴۳۹: از نالهٔ دل ما که تا کی رمـیده رفتن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۰: یـاد ابروی کجی زد بـه دل ما ناخن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۱: اشکم ز بیقراری زد بر درون چکیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۲: روانی نیست محو جلوه را بی‌آب‌گردیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۳: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۴: بـه خود پیچیده‌ام نالیدنم نتوان‌ گمان بردن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۵: جایی ‌که بود پیش بری پیش نبردن

غزل شمارهٔ ۲۴۴۶: درون این محفل ندارد یمن راحت چشم وا

غزل شمارهٔ ۲۴۴۷: ندارد موج جز طومار رمز بحر وا

غزل شمارهٔ ۲۴۴۸: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر

غزل شمارهٔ ۲۴۴۹: دل روشن چه لازم تیره از عرض هنر

غزل شمارهٔ ۲۴۵۰: بی سیر عبرتی نیست ترک حیـا ن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۱: اگر مشت غبار خود پر‌یشان مـی‌توان‌

غزل شمارهٔ ۲۴۵۲: بـه دل‌ گر یک شرر شوق تو پنـهان مـی‌توان ‌

غزل شمارهٔ ۲۴۵۳: چقدر بهار دارد سوی دل نگاه

غزل شمارهٔ ۲۴۵۴: دمـی ز عبرت اگر خم‌ کند حیـا گردن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۵: گر بـه خون مشتاقان تیغ او کشد گردن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۶: از خود سری مچینید ادبار که تا به‌گردن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۷: با ما نساخت آخر ذوق خوردن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۸: چه دارد این گیر و دار هستی‌ گداز صد نام و ننگ خوردن

غزل شمارهٔ ۲۴۵۹: چه بود سر و کار غلط سبقان درون علم و عمل بـه فسانـه زدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰: نسزد زجوهرفطرتت بـه جنون شبهه وشک زدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۱: گر حنا بر خاک پایت جبهه ساخواهد شدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۲: موج خونم هر قدر توفان نما خواهد شدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۳: گر بـه این واماندگی مطلق عنان خواهم شدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۴: همعنان آهم آشوب جهان خواهم شدن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۵: رساند عمر بـه جایی دل از وفا کندن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۶: که تا چند بـه عیب من وما چشم‌گشودن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۷: خلقی‌ست غافل اینجا از کشتن و درودن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۸: غنیمت ‌گیر چون آیینـه محو شان خود بودن

غزل شمارهٔ ۲۴۶۹: دل را بـه باد دادیم آه از نظر گشودن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۰: ظلمست بـه تشویش دل اقبال نمودن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۱: آن عجز شـهیدم‌ کـه به صد رنگ تپیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۲: بـه مطلب مـی‌رساند وحشت از آفاق ورزبدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۳: چون ربشـه درون این باغ بـه افسون دمـیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۴: درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۵: دل چیست کـه بی روی تو از درد تپیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۶: ما را ز بار هستی تاکی غم خمـیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۷: مجو از ناله‌ام تاب نفس درون دزدیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۸: ندارد ساز صحبتها بساط عافیت چیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۷۹: پریشان ‌کرد چون خاموشی‌ام آواز گردیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۰: سراغ دل نخواهی از من دیوانـه پرسیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۱: رسانده هست به آن انجمن ز ما نرسیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۲: آسان مکن تصور بار مغان کشیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۳: از چرخ بار منت که تا کی توان کشیدن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۴: صبح هست ازین مرحلهٔ یـاس بـه در زن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۵: بر شیشـه خانـهٔ دل افسرده سنگ زن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۶: بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۷: بیـا ای‌گرد راهت خرمن حسن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۸: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کن

غزل شمارهٔ ۲۴۸۹: بـه سعی بی‌نشانی آنسوی امکان رهی واکن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۰: هوس ها مـی‌دمد زین باغ جوش گل تماشا کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۱: دل‌ گر نـه داغ عشق فروزد کباب ‌کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۲: از دیده سراغ دل دیوانـه طلب کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۳: حیـا را دستگاه خودپسندیـهای طاقت کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۴: قد خم‌ گشته را که تا مـی‌توانی وقف طاعت ‌کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۵: بـه تماشای این چمن درون مژگان فراز کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۶: از خاک یک دو پایـه فروتر نزول ‌کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۷: غم تلاش مخور عجز را مقدم‌کن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۸: از خودآرایی به‌جنس جاودان لنگر مکن

غزل شمارهٔ ۲۴۹۹: ای بـه عشرت متهم سامان درد سر مکن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۰: ترشح مایـه‌ای ناز دلی را محو احسان‌کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۱: ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامان‌کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۲: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو ‌کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۳: سرمایـهٔ اظهار بقا هیچکسی کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۴: صف حرص و هوا درون هم شکستی‌ کجکلاهی‌ کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۵: رهت سنگی ندارد ای شرر وجد رهایی‌ کن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۶: درون جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من

غزل شمارهٔ ۲۵۰۷: آزادی آخر بد باخت با من

غزل شمارهٔ ۲۵۰۸: چون صبح نخندد ز قبایم غم دامن

غزل شمارهٔ ۲۵۰۹: نشاند عجزم بر آستانی کـه محوم از جیب که تا به دامن

غزل شمارهٔ ۲۵۱۰: عرق دارد عنان احتیـاج بی‌نقاب من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۱: محیط جلوهٔ او موج خیز هست از سراب من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۲: بـه وهم این و آن خون شد دل غفلت‌پرست من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۳: ز شوخی که تا قدح مـی‌گیرد آن بیدار مست من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۴: گلفزوش از پرتو شمع من هست این انجمن

غزل شمارهٔ ۲۵۱۵: جانکنیـها چیده هستی که تا عدم بنیـاد من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۶: تمثال فنایم چه نشان‌؟ کو اثر من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۷: خار خار کیست درون طبع الم تخمـیر من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۸: زین شکر کـه تا کوی تو شد راهبر من

غزل شمارهٔ ۲۵۱۹: درین وادی کـه مـی‌یـابد سراغ اعتبار من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۰: ز بس محو هست نقش آرزوها درون کنار من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۱: سوخته لاله‌زار من رفته گل از کنار من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۲: نیـامد کوشش بیحاصل گردون بـه کار من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۳: بـه این حیرت اگر باشد خروشی ناگزیر من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۴: بـه پهلو ناوک درد کـه دارد گوشـه‌گیر من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۵: هویی کشید کلک قیـامت صریر من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۶: تب وتاب اشک چکیده‌ام‌که رسد بـه معنی راز من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۷: چون شمع که تا چکیدن اشک‌ست ساز من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۸: حیرت آهنگم کـه مـی‌فهمد زبان راز من

غزل شمارهٔ ۲۵۲۹: گل نشو و نما چندان شکست یأس چید از من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۰: بی‌نشان حسنی‌که درس جلوه مـی‌خواند ز من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۱: خم قامت نبرد ابرام طبع‌ سخت‌کوش من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۲: به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۳: ز خودداری نفس مـی‌زد تب و تاب چراغ من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۴: بسکه ناموس وفا داردکمـین حال من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۵: همچو بوی‌گل ز بس بی‌پرده هست احوال من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۶: آه‌با مقصدتسلیم‌نپیوستم‌من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۷: چنین کشتهٔ حسرت کیستم من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۸: بگذشت ز خاکم بت‌ گل پیرهن من

غزل شمارهٔ ۲۵۳۹: که تا فلک بر باد ناکامـی دهد تسکین من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۰: گلی‌ که‌ نشد آیینـه‌اش مقابل او من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۱: ز ره هوس بـه توکی رسم نفسی ز خود نرمـیده من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۲: بعد مردن گر همـین داغست وحشت‌زای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۳: چون‌گهر هر چند بر دریـا تند غوغای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۴: درون خور گل‌ فقرست استغنای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۵: دهر، توفان دارد از طبع جنون پیمای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۶: شمع صفت دیدنی‌ست عجز جنون زای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۷: گرد وحشت بسکه بر هم چیده هست اجزای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۸: دوری مقصد دمـید از سرکشیدنـهای من

غزل شمارهٔ ۲۵۴۹: سوخت چون موج گهر بال تپیدنـهای من

غزل شمارهٔ ۲۵۵۰: فلک نبست ره صبح لاابالی من

غزل شمارهٔ ۲۵۵۱: انفعال باطن خاموش دارد بوی خون

غزل شمارهٔ ۲۵۵۲: ببینم تاکی‌ام آرد جنون زین دامگه بیرون

غزل شمارهٔ ۲۵۵۳: جنون ما بیـابانـهاست از آوارگی بیرون

غزل شمارهٔ ۲۵۵۴: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون

غزل شمارهٔ ۲۵۵۵: گر ز بزم‌، آن بت ساقی لقب آید بیرون

غزل شمارهٔ ۲۵۵۶: ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمـین

غزل شمارهٔ ۲۵۵۷: به‌کنج ابروی دلدار خال فتنـه کمـین

غزل شمارهٔ ۲۵۵۸: بی‌سراغی نیست ‌گرد هستی وحشت ‌کمـین

غزل شمارهٔ ۲۵۵۹: شکست حادثه بر ما نیـافت دست‌ کمـین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۰: نیست ممکن واژگونیـهای طالع بیش ازین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۱: نفس عمارت دل دارد و شکستنش هست این

غزل شمارهٔ ۲۵۶۲: فلک چه نقش‌کشد صرف بند و بست جبین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۳: چون هلالم بی‌خم تسلیم آن اختر جبین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۴: ز سجده بیخبری که تا کی انفعال جبین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۵: دست جرأت دیدم آخر مغتنم درون آستین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۶: گرگدا دست طمع دزدد ز هم درون آستین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۷: سر طره‌ای بـه هوا فشان ختنی ز مشک‌تر آفرین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۸: خواه غفلت پیشگی‌ کن خواه آگاهی ‌گزین

غزل شمارهٔ ۲۵۶۹: که تا به‌کی باشی قفس فرسودهٔ شان نگین

غزل شمارهٔ ۲۵۷۰: گر قناعت را توانی داد سامان نگین

و

غزل شمارهٔ ۲۵۷۱: پر نارساست سعی تحیر کمند او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۲: بـه این موهومـی‌ام یـا رب‌ که‌ کرد آیینـه‌دار او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۳: لباس ‌کعبه پوشید از خط مشکین عذار او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۴: گر از موج‌ گهر نشنیده‌ای رمز خروش او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۵: من سنگدل چه اثر برم زحضور ذکر دوام او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۶: نقاش تاکشد اثر ناتوان او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۷: کو عبرت آگهی‌ کـه به تحقیق راه او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۸: هر چند دورم از چمن جلوه‌گاه او

غزل شمارهٔ ۲۵۷۹: منفعلم برکه برم حاجت خوبش از برتو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۰: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال تو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۱: باز چو صبح کرده‌ام تحفهٔ بارگاه تو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۲: نمـی‌گویم بـه عشرتگاه مجنون جهد پیمارو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۳: بـه پیری هم نی‌ام غافل ز عشق آن‌کمان ابرو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۴: مـه نو مـی‌نماید امشبم از آسمان ابرو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۵: بس رشک قامت او سوخت سر که تا پای سرو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۶: بسکه یـاد قامتت بر باد داد اجزای سرو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۷: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۸: ای بیخبر بـه درد دل ما رسیده رو

غزل شمارهٔ ۲۵۸۹: همچون نفس بـه آینـهٔ دل رسیده رو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۰: نامنفعلی گریـه کن و چون مژه تر شو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۱: ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۲: نمـی‌گویم قیـامت جوش زن یـا شور توفان شو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۳: کجایی ای جنون ویرانـه ات کو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۴: ما غربت آشیـانیم ای بلبلان وطن‌ کو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۵: ای فکر نازکت را شبهت ‌کمـینی از مو

غزل شمارهٔ ۲۵۹۶: این قلمرو اندوه کارگاه راحت نیست

غزل شمارهٔ ۲۵۹۷: از بسکه ضعف طاقت بوسید روی زانو

ه

غزل شمارهٔ ۲۵۹۸: بر شعله که تا چند نازیدن‌کاه

غزل شمارهٔ ۲۵۹۹: بسکه مـی‌جوشد ازین دریـای حسرت حب جاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۰: درون شکنج عزتند ارباب جاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۱: عالم و این تردماغیـهای جاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۲: گر نفس چیند بـه این فرصت بساط دستگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۳: ننگ دنیـا برندارد همت معنی نگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۴: بسکه ما را بر آن لقاست نگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۵: تار پیراهن حیـاست نگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۶: که تا به شوخی نکشد زمزمـهٔ ساز نگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۷: گر دهد رنگ تماشای تو پرواز نگاه

غزل شمارهٔ ۲۶۰۸: درون محیطی‌کز فلک طرح حباب انداخته

غزل شمارهٔ ۲۶۰۹: ای بـه اوج قدس فرش آستان انداخته

غزل شمارهٔ ۲۶۱۰: چیست‌ گردون‌ کاینقدر درون خلق غوغا ریخته

غزل شمارهٔ ۲۶۱۱: بـه دست‌ تیغ تو که تا خون من حنا بسته

غزل شمارهٔ ۲۶۱۲: بـه تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته

غزل شمارهٔ ۲۶۱۳: بـه غبار این بیـابان نـه نشان پا نشسته

غزل شمارهٔ ۲۶۱۴: غبار خط زلعل او بـه ‌رنگی سر برآورده

غزل شمارهٔ ۲۶۱۵: نپنداری همـین روز و شب از هم سر برآورده

غزل شمارهٔ ۲۶۱۶: غبارم برنمـی‌خیزد ازین صحرای خوابیده

غزل شمارهٔ ۲۶۱۷: ندیدم درون غبار و دود این صحرای خوابیده

غزل شمارهٔ ۲۶۱۸: بـه رشته‌ات اثر وهم مدعاست گره

غزل شمارهٔ ۲۶۱۹: هزار نغمـه به‌ساز شکست ماست‌گره

غزل شمارهٔ ۲۶۲۰: زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره

غزل شمارهٔ ۲۶۲۱: نیست خاموشی بـه ‌کار شمع محفل جزگره

غزل شمارهٔ ۲۶۲۲: وهم شـهرت بهانـه‌ایم همـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۳: برآرد گَرَم آتش‌ دل زبانـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۴: پری مـی ‌فشان ای تعلق بهانـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۵: پرتوت هر جا بپردازدکنار آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۶: بوی وصلی هست درون رنگ بهار آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۷: زد عرق پیمانـه حسنی ساغر اندر آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۸: نیست محروم تماشا جوهر اندر آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۲۹: ای تماشایت چمن‌پرور بـه چشم آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۳۰: حیرت حسن‌ کـه زد نشتر بـه ‌چشم آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۳۱: امروزکیست مست تماشای آینـه

غزل شمارهٔ ۲۶۳۲: خلقی‌ست محو خود بـه تماشای آینـه

ی

غزل شمارهٔ ۲۶۳۳: نـه با صحرا سری دارم نـه باگلزار سودایی

غزل شمارهٔ ۲۶۳۴: ای نفس مایـه درین عرصه چه پرداخته‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۳۵: این ‌چه طاووسی نازست کـه اندوخته‌ای‌

غزل شمارهٔ ۲۶۳۶: بـه غبار عالم جستجو ز چه یـاس خسته نشسته‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۳۷: چون صبح دارم از چمنی رنگ جسته‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۳۸: یک تار موگر از سر دنیـا گذشته‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۳۹: کیسه پرداز خیـال شادی و غم رفته‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۰: گر به‌گردون مـی‌کشی‌ گردن و گر درون سجده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۱: گر همـه رفتی چو ماه از چرخ برتر سجده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۲: ای امل آواره فرصت را چه رسواکرده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۳: افسانـهٔ وفایی اگر گوش کرده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۴: خشم را آیینـه پرداز ترحم کرده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۵: بـه وحشت نگاهی چه خو کرده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۶: دور از بساط وصل تو ماییم و دیده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۷: شده عمرها کـه نشانده‌ام بـه کمـین اشک چکیده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۸: ماییم و گرد هستی حرمان دمـیده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۴۹: کجا خلوت و انجمن دیده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۵۰: بر اوج بی‌نیـازی اگر وارسیده‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۵۱: داد عجز ما ندهد سعی هیچ مشغله‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۵۲: بی ‌تو دل درون ‌ام دارد جنون افسانـه‌ای

غزل شمارهٔ ۲۶۵۳: ای لعبت تحیر! نور چه آفتابی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۴: عرق ربز خجالت مـی‌گدازد سعی بیتابی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۵: آه‌ کـه با دلم نبست عهد وفاق الفتی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۶: رفتی چو مـی از ساغر و دیگر ننشستی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۷: درون پردهٔ هر رنگ کمـین کرده شکستی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۸: عبث ای دشمن تحقیق دل از وسوسه خستی

غزل شمارهٔ ۲۶۵۹: مژه‌واری ز خواب ناز جستی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۰: مژه‌واری ز خواب ناز جستی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۱: نـه اینجا سبحه ره دارد نـه زنار

غزل شمارهٔ ۲۶۶۲: چه مـی‌شدگر نمـی‌زد اینقدر رنج نفس هستی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۳: یـاد باد آن کز تبسم فیض عامـی داشتی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۴: بـه ذوق عافیت ای ناله که تا کی درون جگر پیچی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۵: گر ازگوهر کمر سازی وگر دستار زرپیچی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۶: جهدکن که تا نروی بر اثر نیک و بدی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۷: کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۸: چه دارم درون نفس جز شور عمر رفته از یـادی

غزل شمارهٔ ۲۶۶۹: که‌ام من شخص نومـیدی سرشتی‌ عبرت ایجادی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۰: گر درین قحط سرایت نکند نان مددی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۱: نـه نفس تربیتم ‌کرد و نـه دامان مددی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۲: خوش آن ساعت‌ کـه چون تمثال از آیینـهٔ فردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۳: غبارم مـی‌کشد محمل بـه دوش نالهٔ دردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۴: نیـاز جلوه دارم حیرت آیینـه پروردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۵: عبث چون چشم قربانی وبال مرد و زن بردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۶: اگر با پای سروی سعی آهم رهبری ‌کردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۷: خیـالت هر کجا تمـهید راحت‌پروری کردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۸: برخود متا همـه تن رنگ نگردی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۹: که‌ کشید دامن فطرتت ‌که بـه سیر ما و من آمدی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۰: توبا این پنجهٔ نازک چه لازم رنگها بندی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۱: درین محفل‌که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل‌ گر زیـان خواهی و گر سودی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۳: نفس درون طلب سوختی دل ندیدی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۴: بـه مکتب هوس از کیف و کم چه فهمـیدی

غزل شمارهٔ ۲۶۸۵: آفت ایجاد هست طبع از دستگاه خود سری

غزل شمارهٔ ۲۶۸۶: بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری

غزل شمارهٔ ۲۶۸۷: که تا کجا آن جلوه درون دل‌ها کشد مـیدان سری

غزل شمارهٔ ۲۶۸۸: دوستان این خاکدان چون من ندارد دیگری

غزل شمارهٔ ۲۶۸۹: عالمـی بر باد رفت از سعی بی‌پا و سری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۰: مزد تلاشم بـه رهت دیده ندارد گهری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۱: ای سعی نگون‌، زین دشت‌، درون سر چه هوا داری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۲: بـه جلوهٔ تو نگه را ز حیرت اظهاری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۳: بـه یأس هم نپسندید ننگ بیکاری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۴: خطاپرست مباش‌ ای ز راستی عاری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۵: دمـی‌ کـه عجز شود دستگاه بیکاری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۶: بـه این تمکین خرامت فتنـه درون خوابست پنداری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۷: قدح از شوق لعلت چشم بی‌خوابست پنداری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۸: ای گشاد و بست مژگانت معمای پری

غزل شمارهٔ ۲۶۹۹: آسوده هست شوق ز دل پیش نگذری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۰: دلدار قدح برکف‌، ما مرده ز مخموری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۱: سرشکم صد سحر خندید و پیدا نیست تاثیری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۲: فریبم مـی‌دهد آسودگی ای شوق تدبیری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۳: بیحاصلی‌ام بست به‌ گردن خم پیری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۴: مژه بهم نزنی آینـه بـه زنگ نگیری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۵: بـه یمن سبقت جهد از هزار قافله‌ گیری

غزل شمارهٔ ۲۷۰۶: حریف مشرب قمری نـه‌ا‌ی طاووسی نازی

غزل شمارهٔ ۲۷۰۷: غبار هوش توفان دارد ای مستی جنون تازی

غزل شمارهٔ ۲۷۰۸: نمـی‌باشد دل مایوس بی‌کیفیت نازی

غزل شمارهٔ ۲۷۰۹: بـه گلزاری کـه آن شوخ پری‌پیکر کند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۰: تبسم از لبت چون موج درون گوهر کند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۱: درین مکتب‌ کـه باز آن طفل بازیگر کند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۲: گرفتم شوخیت با شورصد محشرکند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۳: من و دیوانـه‌خو طفلی ‌که هر جا سر کند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۴: نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۵: الهی سخت بی‌برگم بـه ساز طاعت‌اندوزی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۶: چه دولت هست نشاط تجدد اندوزی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۷: مشکل از هرزه دوی جز بـه تب و تاب رسی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۸: چه غافلی ‌که ز من نام دوست مـی‌پرسی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۹: پیرو تسلیم باش آخر بـه جایی مـی‌رسی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۱: که‌ام من از نصیب عالم اظهار مأیوسی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۲: کـه دم زند ز من و مادمـی‌ کـه ما تو نباشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۳: چو قارون ته خاک اگر رفته باشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۴: ز چه ناز بال دعوی بـه فلک گشاده باشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۵: گریک مژه چون چشم فراهم شده باشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۶: ز نفس اگر دو روزی بـه بقا رسیده باشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۷: نبری گمان کـه یعنی بـه خدا رسیده باشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۸: که تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۹: چه شد آستان حضور دل ‌که تو رنج دیر و حرم کشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۰: مـی جام قناعت اگر بچشی المـی ز جنون هوس نکشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۱: ازین ‌نـه منظر نیرنگ که تا برتر جوشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۲: که تا چند کشد دل الم بیـهده ‌کوشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۳: خیـالش بر نمـی‌تابد شعور، ای بیخودی جوشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۴: بـه گرد سرمـه خفتن که تا کی از بیداد خاموشی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۵: پوچست قماش تو بـه اظهار تلافی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۶: ای شیخ بـه تدبیر امل بیـهده حرفی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۷: جهان‌کورانـه دارد سعی نخجیری بـه تاریکی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۸: چند پیچد بر من بی‌دست وپا افتادگی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۹: بسکه ‌گردید آبیـار ما ز پا افتادگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۰: سجده بنیـادی بساز ای جبهه با افتادگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۱: کرد شبنم را بـه خورشید آشنا افتادگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۲: عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۳: بسکه بی روی تو خجلت‌ کرد خرمن زندگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۴: جز عافیتم نیست بـه سودای تو ننگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۵: چو بوی‌گل ز چه افسردگی مقید رنگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۶: دارد بـه من دلشده امشب سرجنگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۷: ز نیرنگ خیـال طفل شوخ شعله درون چنگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۸: ندارد ساز این محفل مخالف پرده آهنگی

غزل شمارهٔ ۲۷۴۹: باز آمد درون چمن یـاد از صفیر بلبلی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۰: بـه ما و من غلو دارد دنی که تا فطرت عالی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۱: رمـی‌’ بیتابیی‌، تغییر رنگی‌،‌گردش حالی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۲: ای هوش‌! سخت داغیست‌، یـاد بهار طفلی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۳: چو من بـه دامگه عبرت او فتاده‌ کمـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۴: دیده‌ای داریم محو انتظار مقدمـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۵: بـه وضع غربتم منظور بیتابی‌ست آرامـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۶: خطابم مـی‌کند امشب چمن درون بار پیغامـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۷: گر نیست درون این مـیکدهها دور تمامـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۸: شب چشم نیم مستش وا شد ز خواب نیمـی

غزل شمارهٔ ۲۷۵۹: زغرور شمع ورعونتش همـه جاست آفت روشنی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۰: افتاده‌ام بـه راهت چون اشک بی‌روانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۱: بـه دل دارم چو شمع از شعله‌های آه سامانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۲: برداشتن دل ز جهان کرد گرانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۳: بـه عزم بسملم تیغ‌ کـه دارد مـیل عریـانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۴: تبسم قابل چاکی نشد ناموس عریـانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۵: تنش را پیرهن چون‌گل دمـید افسون عریـانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۶: درون آن محفل ‌که الفت قابل زانوست پیشانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۷: درین حدیقه‌ نـه‌ای قدردان حیرانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۸: ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی

غزل شمارهٔ ۲۷۶۹: ز پیراهن برون آ، بی شکوهی نیست عریـانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۰: ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۱: ز عریـانی جنون ما نشد مغرور سامانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۲: شـهیدان وفا را درس دیداری ست پنـهانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۳: عمریست همچو مژگان از درد ناتوانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۴: قدح پیمای زخمم درون هوای آب پیکانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۵: مباش سایـه صفت مردهٔ تن آسانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۶: نشد حجاب خیـالم غبار جسمانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۷: نمـی‌باشد چو من دروت تجرید عریـانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۸: نمـی‌دانم ز گلزارش چه گل چیده‌ست حیرانی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۹: نمـی‌گنجم بـه عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۰: ز استغنا نگشتی مایل فریـاد قربانی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۱: زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۲: شرر کاغذی‌، آرایش دکان نکنی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۳: درون دلی اما بـه قصد اشکم افسون مـی‌کنی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۴: بـه خاک ناامـیدی نیست چون من خفته درون خونی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۵: معراج ماست پستی‌، اقبال ما زبونی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۶: بازم بـه جنون زد هوس طرح زمـینی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۷: بـه هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۸: صد رنگ نقش بستیم دریـاد گل جبینی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۹: اگر سیر زمـین داری وگر افلاک مـی‌بینی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۰: عمر سبک عنان ‌کجاست از نظرم تو مـی‌روی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۱: ای نم اشک هوس مایل مژگان نشوی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۲: که تا محرم طبیعت بلبل نمـی‌شوی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۳: بـه طبع مقبلان یـارب‌کدورت را مده راهی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۴: بـه شـهرت زد اقبال خلق از تباهی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۵: درون دل زد خیـال پرتو مـهرت سحرگاهی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۶: ما را نـه غروری‌ست نـه فرّی نـه ‌کلاهی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۷: اگر جانی وگر جسمـی سراب مطلب مایی

غزل شمارهٔ ۲۷۹۸: چشم من بی‌تو طلسمـی هست بهم بسته ز عالم

غزل شمارهٔ ۲۷۹۹: برون تازست حسن بی‌مثال از گرد پیدایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۰: بهار هست ای ادب مگذار از شوق تماشایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۱: بـه نمو سری ندارد گل باغ‌ کبریـایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۲: چو چینی شدم محو نازک ادایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۳: چه معنی بیـانی چه لفظ آشنایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۴: حیرت قفسم‌کو اثر عجز و رسایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۵: درون زندگی نگشتیم منظور آشنایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۶: درون گرفته‌ست زمـین که تا به فلک بی‌سروپایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۷: درتن ویرانـه بی‌سعی قناعت وانشد جایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۸: ز خویش رفته‌ام اما نرفته‌ام جایی

غزل شمارهٔ ۲۸۰۹: شور گمگشتگی‌ام زد بـه در رسوایی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۰: عنانم گر نگیرد خاطر آیینـه سیمایی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۱: ماییم و دلی سرورق بی سر و پایی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۲: نشد آیینـه‌ کیفیت ما ظاهر آرایی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۳: نقش ما شد وبال یکتایی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۴: چه لازم هست درین عرصه عجز کیش برآیی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۵: دلت فسرد جنونی ‌کز آشیـانـه برآیی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۶: سبکساری‌ست هرگه درون نظرها بیدرنگ آیی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۷: گه بـه رو مـی‌دوی و گاه بـه سر مـی‌آیی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۸: حبابت ساغر و با بحر توفان پیش مـی‌آیی

غزل شمارهٔ ۲۸۱۹: ای‌که درون دیر و حرم مست‌ کرم مـی ‌آیی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۰: بر هرگلی دمـیده‌ست افسون آرزوبی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۱: بـه ناقوسی دل امشب از جنون خورده‌ست پهلویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۲: بـه وحشت برنمـی‌آیم ز فکر چشم جادویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۳: بهار آن دل ‌که خون ‌گردد بـه سودای ‌گل رویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۴: تمثال خیـالیم چه زشتی چه نکویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۵: محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۶: بـه عجز کوش ز نشو و نما چه مـی‌جویی

غزل شمارهٔ ۲۸۲۷: چو محو عشق شدی رهنما چه مـی‌جویی

. شق شد تا دیدم




[گنجور » بیدل دهلوی » غزلیـات شق شد تا دیدم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 20 Nov 2018 00:00:00 +0000