فهرست شعرها بـه ترتیب آخر حرف قافیـه گردآوری شده است. شعر مهر خدا در دل من هر جه توان به منظور پیدا یک شعر کافی هست حرف آخر قافیـهٔ آن را درون نظر بگیرید که تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلاً به منظور پیدا شعری کـه مصرع دگر آن جا کـه روم عاقل و فرزانـه روم مصرع دوم یکی از بیتهای آن هست باید شعرهایی را نگاه کنید کـه آخر حرف قافیـهٔ آنـها «م» است.
دسترسی سریع بـه حروف
ا | ب | ت | ث | ج | ح | خ | د | ر | ز | س | ش | ع | غ | ف | ق | ک | ل | م | ن | و | ه | ی
ا
غزل شماره ۱: شعر مهر خدا در دل من هر جه توان الا یـا ایـها الساقی ادر کاسا و ناولها
غزل شماره ۲: صلاح کار کجا و من خراب کجا
غزل شماره ۳: اگر آن ترک شیرازی بـه دست آرد دل ما را
غزل شماره ۴: صبا بـه لطف بگو آن غزال رعنا را
غزل شماره ۵: دل مـیرود ز دستم صاحب دلان خدا را
غزل شماره ۶: بـه ملازمان سلطان کـه رساند این دعا را
غزل شماره ۷: صوفی بیـا کـه آینـه صافیست جام را
غزل شماره ۸: ساقیـا برخیز و درده جام را
غزل شماره ۹: رونق عهد شباب هست دگر بستان را
غزل شماره ۱۰: دوش از مسجد سوی مـیخانـه آمد پیر ما
غزل شماره ۱۱: ساقی بـه نور باده برافروز جام ما
غزل شماره ۱۲: ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
ب
غزل شماره ۱۳: مـیدمد صبح و کله بست سحاب
غزل شماره ۱۴: گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
ت
غزل شماره ۱۵: ای شاهد قدسی کـه کشد بند نقابت
غزل شماره ۱۶: خمـی کـه ابروی شوخ تو درون کمان انداخت
غزل شماره ۱۷: از آتش دل درون غم جانانـه بسوخت
غزل شماره ۱۸: ساقیـا آمدن عید مبارک بادت
غزل شماره ۱۹: ای نسیم سحر آرامگه یـار کجاست
غزل شماره ۲۰: روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
غزل شماره ۲۱: دل و دینم شد و دلبر بـه ملامت برخاست
غزل شماره ۲۲: چو بشنوی سخن اهل دل مگو کـه خطاست
غزل شماره ۲۳: خیـال روی تو درون هر طریق همره ماست
غزل شماره ۲۴: مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
غزل شماره ۲۵: شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
غزل شماره ۲۶: زلف آشفته و خوی کرده و خندانو مست
غزل شماره ۲۷: درون دیر مغان آمد یـارم قدحی درون دست
غزل شماره ۲۸: بـه جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
غزل شماره ۲۹: ما را ز خیـال تو چه پروای است
غزل شماره ۳۰: زلفت هزار دل بـه یکی تار مو ببست
غزل شماره ۳۱: آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب است
غزل شماره ۳۲: خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
غزل شماره ۳۳: خلوت گزیده را بـه تماشا چه حاجت است
غزل شماره ۳۴: رواق منظر چشم من آشیـانـه توست
غزل شماره ۳۵: برو بـه کار خود ای واعظ این چه فریـادست
غزل شماره ۳۶: که تا سر زلف تو درون دست نسیم افتادست
غزل شماره ۳۷: بیـا کـه قصر امل سخت سست بنیـادست
غزل شماره ۳۸: بی مـهر رخت روز مرا نور نماندست
غزل شماره ۳۹: باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
غزل شماره ۴۰: المنـه لله کـه در مـیکده باز است
غزل شماره ۴۱: اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
غزل شماره ۴۲: حال دل با تو گفتنم هوس است
غزل شماره ۴۳: صحن بستان ذوق بخش و صحبت یـاران خوش است
غزل شماره ۴۴: کنون کـه بر کف گل جام باده صاف است
غزل شماره ۴۵: درون این زمانـه رفیقی کـه خالی از خلل است
غزل شماره ۴۶: گل درون بر و مـی درون کف و معشوق بـه کام است
غزل شماره ۴۷: بـه کوی مـیکده هر سالکی کـه ره دانست
غزل شماره ۴۸: صوفی از پرتو مـی راز نـهانی دانست
غزل شماره ۴۹: روضه خلد برین خلوت درویشان است
غزل شماره ۵۰: بـه دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
غزل شماره ۵۱: لعل سیراب بـه خون تشنـهیـار من است
غزل شماره ۵۲: روزگاریست کـه سودای بتان دین من است
غزل شماره ۵۳: منم کـه گوشـه مـیخانـه خانقاه من است
غزل شماره ۵۴: ز گریـه مردم چشمم نشسته درون خون است
غزل شماره ۵۵: خم زلف تو دام کفر و دین است
غزل شماره ۵۶: دل سراپرده محبت اوست
غزل شماره ۵۷: آن سیـه چرده کـه شیرینی عالم با اوست
غزل شماره ۵۸: سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
غزل شماره ۵۹: دارم امـید عاطفتی از جانب دوست
غزل شماره ۶۰: آن پیک نامور کـه رسید از دیـار دوست
غزل شماره ۶۱: صبا اگر گذری افتدت بـه کشور دوست
غزل شماره ۶۲: مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
غزل شماره ۶۳: روی تو ندید و هزارت رقیب هست
غزل شماره ۶۴: اگر چه عرض هنر پیش یـار بیادبیست
غزل شماره ۶۵: خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
غزل شماره ۶۶: بنال بلبل اگر با منت سر یـاریست
غزل شماره ۶۷: یـا رب این شمع دل افروز ز کاشانـه کیست
غزل شماره ۶۸: ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
غزل شماره ۶۹: نیست کـه افتاده آن زلف دوتا نیست
غزل شماره ۷۰: مردم دیده ما جز بـه رخت ناظر نیست
غزل شماره ۷۱: زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
غزل شماره ۷۲: راهیست راه عشق کـه هیچش کناره نیست
غزل شماره ۷۳: روشن از پرتو رویت نظری نیست کـه نیست
غزل شماره ۷۴: حاصل کارگهو مکان این همـه نیست
غزل شماره ۷۵: خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
غزل شماره ۷۶: جز آستان توام درون جهان پناهی نیست
غزل شماره ۷۷: بلبلی برگ گلی خوش رنگ درون منقار داشت
غزل شماره ۷۸: دیدی کـه یـار جز سر جور و ستم نداشت
غزل شماره ۷۹: کنون کـه مـیدمد از بوستان نسیم بهشت
غزل شماره ۸۰: عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
غزل شماره ۸۱: صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
غزل شماره ۸۲: آن ترک پری چهره کـه دوش از بر ما رفت
غزل شماره ۸۳: گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
غزل شماره ۸۴: ساقی بیـار باده کـه ماه صیـام رفت
غزل شماره ۸۵: شربتی ازلعلش نچشیدیم و برفت
غزل شماره ۸۶: ساقی بیـا کـه یـار ز رخ پرده برگرفت
غزل شماره ۸۷: حسنت بـه اتفاق ملاحت جهان گرفت
غزل شماره ۸۸: شنیدهام سخنی خوش کـه پیر کنعان گفت
غزل شماره ۸۹: یـا رب سببی ساز کـه یـارم بـه سلامت
غزل شماره ۹۰: ای هدهد صبا بـه سبا مـیفرستمت
غزل شماره ۹۱: ای غایب از نظر بـه خدا مـیسپارمت
غزل شماره ۹۲: مـیر من خوش مـیروی کاندر سر و پا مـیرمت
غزل شماره ۹۳: چه لطف بود کـه ناگاه رشحه قلمت
غزل شماره ۹۴: زان یـار دلنوازم شکریست با شکایت
غزل شماره ۹۵: مدامم مست مـیدارد نسیم جعد گیسویت
ث
غزل شماره ۹۶: درد ما را نیست درمان الغیـاث
ج
غزل شماره ۹۷: تویی کـه بر سر خوبان کشوری چون تاج
ح
غزل شماره ۹۸: اگر بـه مذهب تو خون عاشق هست مباح
خ
غزل شماره ۹۹: دل من درون هوای روی فرخ
د
غزل شماره ۱۰۰: دی پیر مـی فروش کـه ذکرش بـه خیر باد
غزل شماره ۱۰۱: و عیش نـهان چیست کار بیبنیـاد
غزل شماره ۱۰۲: دوش آگهی ز یـار سفرکرده داد باد
غزل شماره ۱۰۳: روز وصل دوستداران یـاد باد
غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد
غزل شماره ۱۰۵: صوفی ار باده بـه اندازه خورد نوشش باد
غزل شماره ۱۰۶: تنت بـه ناز طبیبان نیـازمند مباد
غزل شماره ۱۰۷: حسن تو همـیشـه درون فزون باد
غزل شماره ۱۰۸: خسروا گوی فلک درون خم چوگان تو باد
غزل شماره ۱۰۹: دیر هست که دلدار پیـامـی نفرستاد
غزل شماره ۱۱۰: پیرانـه سرم عشق جوانی بـه سر افتاد
غزل شماره ۱۱۱: عروی تو چو درون آینـه جام افتاد
غزل شماره ۱۱۲: آن کـه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
غزل شماره ۱۱۳: بنفشـه دوش بـه گل گفت و خوش نشانی داد
غزل شماره ۱۱۴: همای اوج سعادت بـه دام ما افتد
غزل شماره ۱۱۵: درخت دوستی بنشان کـه کام دل بـه بار آرد
غزل شماره ۱۱۶:ی کـه حسن و خط دوست درون نظر دارد
غزل شماره ۱۱۷: دل ما بـه دور رویت ز چمن فراغ دارد
غزل شماره ۱۱۸: آن کـه به دست جام دارد
غزل شماره ۱۱۹: دلی کـه غیب نمای هست و جام جم دارد
غزل شماره ۱۲۰: بتی دارم کـه گرد گل ز سنبل سایـه بان دارد
غزل شماره ۱۲۱: هر آن کو خاطر مجموع و یـار نازنین دارد
غزل شماره ۱۲۲: هر آن کـه جانب اهل خدا نگه دارد
غزل شماره ۱۲۳: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
غزل شماره ۱۲۴: آن کـه از سنبل او غالیـه تابی دارد
غزل شماره ۱۲۵: شاهد آن نیست کـه مویی و مـیانی دارد
غزل شماره ۱۲۶: جان بی جمال جانان مـیل جهان ندارد
غزل شماره ۱۲۷: روشنی طلعت تو ماه ندارد
غزل شماره ۱۲۸: نیست درون شـهر نگاری کـه دل ما ببرد
غزل شماره ۱۲۹: اگر نـه باده غم دل ز یـاد ما ببرد
غزل شماره ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد
غزل شماره ۱۳۱: بیـا کـه ترک فلک خوان روزه غارت کرد
غزل شماره ۱۳۲: بـه آب روشن مـی عارفی طهارت کرد
غزل شماره ۱۳۳: صوفی نـهاد دام و سر حقه باز کرد
غزل شماره ۱۳۴: بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
غزل شماره ۱۳۵: چو باد عزم سر کوی یـار خواهم کرد
غزل شماره ۱۳۶: دست درون حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نـهان کرد
غزل شماره ۱۳۸: یـاد باد آن کـه ز ما وقت سفر یـاد نکرد
غزل شماره ۱۳۹: رو بر رهش نـهادم و بر من گذر نکرد
غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
غزل شماره ۱۴۱: دیدی ای دل کـه غم عشق دگربار چه کرد
غزل شماره ۱۴۲: دوستان رز توبه ز مستوری کرد
غزل شماره ۱۴۳: سالها دل طلب جام جم از ما مـیکرد
غزل شماره ۱۴۴: بـه سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم کـه رو بـه ما آورد
غزل شماره ۱۴۶: صبا وقت سحر بویی ز زلف یـار مـیآورد
غزل شماره ۱۴۷: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
غزل شماره ۱۴۸: یـارم چو قدح بـه دست گیرد
غزل شماره ۱۴۹: دلم جز مـهر مـه رویـان طریقی بر نمـیگیرد
غزل شماره ۱۵۰: ساقی ار باده از این دست بـه جام اندازد
غزل شماره ۱۵۱: دمـی با غم بـه سر بردن جهان یک سر نمـیارزد
غزل شماره ۱۵۲: درون ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
غزل شماره ۱۵۳: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
غزل شماره ۱۵۴: راهی بزن کـه آهی بر ساز آن توان زد
غزل شماره ۱۵۵: اگر روم ز پی اش فتنـهها برانگیزد
غزل شماره ۱۵۶: بـه حسن و خلق و وفا بـه یـار ما نرسد
غزل شماره ۱۵۷: هر کـه را با خط سبزت سر سودا باشد
غزل شماره ۱۵۸: من و انکار این چه حکایت باشد
غزل شماره ۱۵۹: نقد صوفی نـه همـه صافی بیغش باشد
غزل شماره ۱۶۰: خوش هست خلوت اگر یـار یـار من باشد
غزل شماره ۱۶۱: کی شعر تر انگیزد خاطر کـه حزین باشد
غزل شماره ۱۶۲: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
غزل شماره ۱۶۳: گل بی رخ یـار خوش نباشد
غزل شماره ۱۶۴: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
غزل شماره ۱۶۵: مرا مـهر سیـه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
غزل شماره ۱۶۶: روز هجران و شب فرقت یـار آخر شد
غزل شماره ۱۶۷: ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
غزل شماره ۱۶۸: گداخت جان کـه شود کار دل تمام و نشد
غزل شماره ۱۶۹: یـاری اندر نمـیبینیم یـاران را چه شد
غزل شماره ۱۷۰: زاهد خلوت نشین دوش بـه مـیخانـه شد
غزل شماره ۱۷۱: دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
غزل شماره ۱۷۲: عشق تو نـهال حیرت آمد
غزل شماره ۱۷۳: درون نمازم خم ابروی تو با یـاد آمد
غزل شماره ۱۷۴: مژده ای دل کـه دگر باد صبا بازآمد
غزل شماره ۱۷۵: صبا بـه تهنیت پیر مـی فروش آمد
غزل شماره ۱۷۶: سحرم دولت بیدار بـه بالین آمد
غزل شماره ۱۷۷: نـه هر کـه چهره برافروخت دلبری داند
غزل شماره ۱۷۸: هر کـه شد محرم دل درون حرم یـار بماند
غزل شماره ۱۷۹: رسید مژده کـه ایـام غم نخواهد ماند
غزل شماره ۱۸۰: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
غزل شماره ۱۸۱: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایـامـی چند
غزل شماره ۱۸۳: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
غزل شماره ۱۸۴: دوش دیدم کـه ملایک درون مـیخانـه زدند
غزل شماره ۱۸۵: نقدها را بود آیـا کـه عیـاری گیرند
غزل شماره ۱۸۶: گر مـی فروش حاجت رندان روا کند
غزل شماره ۱۸۷: دلا بسوز کـه سوز تو کارها د
غزل شماره ۱۸۸: مرا بـه رندی و عشق آن فضول عیب کند
غزل شماره ۱۸۹: طایر دولت اگر باز گذاری د
غزل شماره ۱۹۰: کلک مشکین تو روزی کـه ز ما یـاد کند
غزل شماره ۱۹۱: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
غزل شماره ۱۹۲: سرو چمان من چرا مـیل چمن نمـیکند
غزل شماره ۱۹۳: درون نظربازی ما بیخبران حیرانند
غزل شماره ۱۹۴: سمن بویـان غبار غم چو بنشینند بنشانند
غزل شماره ۱۹۵: غلام نرگس مست تو تاجدارانند
غزل شماره ۱۹۶: آنان کـه خاک را بـه نظر کیمـیا کنند
غزل شماره ۱۹۷: شاهدان گر دلبری زین سان کنند
غزل شماره ۱۹۸: گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
غزل شماره ۱۹۹: واعظان کاین جلوه درون محراب و منبر مـیکنند
غزل شماره ۲۰۰: دانی کـه چنگ و عود چه تقریر مـیکنند
غزل شماره ۲۰۱: بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
غزل شماره ۲۰۲: بود آیـا کـه در مـیکدهها بگشایند
غزل شماره ۲۰۳: سالها دفتر ما درون گرو صهبا بود
غزل شماره ۲۰۴: یـاد باد آن کـه نـهانت نظری با ما بود
غزل شماره ۲۰۵: که تا ز مـیخانـه و مـی نام و نشان خواهد بود
غزل شماره ۲۰۶: پیش از اینت بیش از این اندیشـه عشاق بود
غزل شماره ۲۰۷: یـاد باد آن کـه سر کوی توام منزل بود
غزل شماره ۲۰۸: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
غزل شماره ۲۰۹: قتل این خسته بـه شمشیر تو تقدیر نبود
غزل شماره ۲۱۰: دوش درون حلقه ما قصه گیسوی تو بود
غزل شماره ۲۱۱: دوش مـیآمد و رخساره برافروخته بود
غزل شماره ۲۱۲: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
غزل شماره ۲۱۳: گوهر مخزن اسرار همان هست که بود
غزل شماره ۲۱۴: دیدم بـه خواب خوش کـه به دستم پیـاله بود
غزل شماره ۲۱۵: بـه کوی مـیکده یـا رب سحر چه مشغله بود
غزل شماره ۲۱۶: آن یـار کز او خانـه ما جای پری بود
غزل شماره ۲۱۷: مسلمانان مرا وقتی دلی بود
غزل شماره ۲۱۸: درون ازل هر کو بـه فیض دولت ارزانی بود
غزل شماره ۲۱۹: کنون کـه در چمن آمد گل از عدم بـه وجود
غزل شماره ۲۲۰: از دیده خون دل همـه بر روی ما رود
غزل شماره ۲۲۱: چو دست بر سر زلفش بـه تاب رود
غزل شماره ۲۲۲: از سر کوی تو هر کو بـه ملالت برود
غزل شماره ۲۲۳: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
غزل شماره ۲۲۴: خوشا دلی کـه مدام از پی نظر نرود
غزل شماره ۲۲۵: ساقی حدیث سرو و گل و لاله مـیرود
غزل شماره ۲۲۶: ترسم کـه اشک درون غم ما پرده درون شود
غزل شماره ۲۲۷: گر چه بر واعظ شـهر این سخن آسان نشود
غزل شماره ۲۲۸: گر من از باغ تو یک مـیوه بچینم چه شود
غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمـیدهد
غزل شماره ۲۳۰: اگر بـه باده مشکین دلم کشد شاید
غزل شماره ۲۳۱: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
غزل شماره ۲۳۲: بر سر آنم کـه گر ز دست برآید
غزل شماره ۲۳۳: دست از طلب ندارم که تا کام من برآید
غزل شماره ۲۳۴: چو آفتاب مـی از مشرق پیـاله برآید
غزل شماره ۲۳۵: زهی خجسته زمانی کـه یـار بازآید
غزل شماره ۲۳۶: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
غزل شماره ۲۳۷: نفس برآمد و کام از تو بر نمـیآید
غزل شماره ۲۳۸: جهان بر ابروی عید از هلال وسمـه کشید
غزل شماره ۲۳۹: رسید مژده کـه آمد بهار و سبزه دمـید
غزل شماره ۲۴۰: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
غزل شماره ۲۴۱: معاشران ز حریف شبانـه یـاد آرید
غزل شماره ۲۴۲: بیـا کـه رایت منصور پادشاه رسید
غزل شماره ۲۴۳: بوی خوش تو هر کـه ز باد صبا شنید
غزل شماره ۲۴۴: معاشران گره از زلف یـار باز کنید
ر
غزل شماره ۲۴۵: الا ای طوطی گویـای اسرار
غزل شماره ۲۴۶: عید هست و آخر گل و یـاران درون انتظار
غزل شماره ۲۴۷: صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
غزل شماره ۲۴۸: ای صبا نکهتی از کوی فلانی بـه من آر
غزل شماره ۲۴۹: ای صبا نکهتی از خاک ره یـار بیـار
غزل شماره ۲۵۰: روی بنمای و وجود خودم از یـاد ببر
غزل شماره ۲۵۱: شب وصل هست و طی شد نامـه هجر
غزل شماره ۲۵۲: گر بود عمر بـه مـیخانـه رسم بار دگر
غزل شماره ۲۵۳: ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
غزل شماره ۲۵۴: دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
غزل شماره ۲۵۵: یوسف گمگشته بازآید بـه کنعان غم مخور
غزل شماره ۲۵۶: نصیحتی کنمت بشنو و بهانـه مگیر
غزل شماره ۲۵۷: روی بنما و مرا گو کـه ز جان دل برگیر
ز
غزل شماره ۲۵۸: هزار شکر کـه دیدم بـه کام خویشت باز
غزل شماره ۲۵۹: منم کـه دیده بـه دیدار دوست کردم باز
غزل شماره ۲۶۰: ای سرو ناز حسن کـه خوش مـیروی بـه ناز
غزل شماره ۲۶۱: درآ کـه در دل خسته توان درآید باز
غزل شماره ۲۶۲: حال خونین دلان کـه گوید باز
غزل شماره ۲۶۳: بیـا و کشتی ما درون شط انداز
غزل شماره ۲۶۴: خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز
غزل شماره ۲۶۵: برنیـامد از تمنای لبت کامم هنوز
غزل شماره ۲۶۶: دلم رمـیده لولیوشیست شورانگیز
س
غزل شماره ۲۶۷: ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
غزل شماره ۲۶۸: گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
غزل شماره ۲۷۰: درد عشقی کشیدهام کـه مپرس
غزل شماره ۲۷۱: دارم از زلف سیـاهش گله چندان کـه مپرس
ش
غزل شماره ۲۷۲: بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
غزل شماره ۲۷۳: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
غزل شماره ۲۷۴: بـه دور لاله قدح گیر و بیریـا مـیباش
غزل شماره ۲۷۵: صوفی گلی بچین و مرقع بـه خار بخش
غزل شماره ۲۷۶: باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
غزل شماره ۲۷۷: فکر بلبل همـه آن هست که گل شد یـارش
غزل شماره ۲۷۸: تلخ مـیخواهم کـه مرکن بود زورش
غزل شماره ۲۷۹: خوشا شیراز و وضع بیمثالش
غزل شماره ۲۸۰: چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
غزل شماره ۲۸۱: یـا رب این نوگل خندان کـه سپردی بـه منش
غزل شماره ۲۸۲: ببرد از من قرار و طاقت و هوش
غزل شماره ۲۸۳: سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بـه گوش
غزل شماره ۲۸۴: هاتفی از گوشـه مـیخانـه دوش
غزل شماره ۲۸۵: درون عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
غزل شماره ۲۸۶: دوش با من گفت پنـهان کاردانی تیزهوش
غزل شماره ۲۸۷: ای همـه شکل تو مطبوع و همـه جای تو خوش
غزل شماره ۲۸۸: کنار آب و پای بید و طبع شعر و یـاری خوش
غزل شماره ۲۸۹: مجمع خوبی و لطف هست عذار چو مـهش
غزل شماره ۲۹۰: دلم رمـیده شد و غافلم من درویش
غزل شماره ۲۹۱: ما آزمودهایم درون این شـهر بخت خویش
ع
غزل شماره ۲۹۲: قسم بـه حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
غزل شماره ۲۹۳: بامدادان کـه ز خلوتگه کاخ ابداع
غزل شماره ۲۹۴: درون وفای عشق تو مشـهور خوبانم چو شمع
غ
غزل شماره ۲۹۵: سحر بـه بوی گلستان دمـی شدم درون باغ
ف
غزل شماره ۲۹۶: طالع اگر مدد دهد دامنش آورم بـه کف
ق
غزل شماره ۲۹۷: زبان خامـه ندارد سر بیـان فراق
غزل شماره ۲۹۸: مقام امن و مـی بیغش و رفیق شفیق
ک
غزل شماره ۲۹۹: اگر خوری جرعهای فشان بر خاک
غزل شماره ۳۰۰: هزار دشمنم ار مـیکنند قصد هلاک
غزل شماره ۳۰۱: ای دل ریش مرا باتو حق نمک
ل
غزل شماره ۳۰۲: خوش خبر باشی ای نسیم شمال
غزل شماره ۳۰۳: شممت روح وداد و شمت برق وصال
غزل شماره ۳۰۴: دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
غزل شماره ۳۰۵: بـه وقت گل شدم از توبه خجل
غزل شماره ۳۰۶: اگر بـه کوی تو باشد مرا مجال وصول
غزل شماره ۳۰۷: هر نکتهای کـه گفتم درون وصف آن شمایل
غزل شماره ۳۰۸: ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
م
غزل شماره ۳۰۹: عشقبازی و جوانی و لعل فام
غزل شماره ۳۱۰: مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیـام
غزل شماره ۳۱۱: عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامـه حلت بذی سلم
غزل شماره ۳۱۳: بازآی ساقیـا کـه هواخواه خدمتم
غزل شماره ۳۱۴: دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
غزل شماره ۳۱۵: بـه غیر از آن کـه بشد دین و دانش از دستم
غزل شماره ۳۱۶: زلف بر باد مده که تا ندهی بر بادم
غزل شماره ۳۱۷: فاش مـیگویم و از گفته خود دلشادم
غزل شماره ۳۱۸: مرا مـیبینی و هر دم زیـادت مـیکنی دردم
غزل شماره ۳۱۹: سالها پیروی مذهب رندان کردم
غزل شماره ۳۲۰: دیشب بـه سیل اشک ره خواب مـیزدم
غزل شماره ۳۲۱: هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
غزل شماره ۳۲۲: خیـال نقش تو درون کارگاه دیده کشیدم
غزل شماره ۳۲۳: ز دست کوته خود زیر بارم
غزل شماره ۳۲۴: گر چه افتاد ز زلفش گرهی درون کارم
غزل شماره ۳۲۵: گر دست دهد خاک کف پای نگارم
غزل شماره ۳۲۶: درون نـهانخانـه عشرت صنمـی خوش دارم
غزل شماره ۳۲۷: مرا عهدیست با جانان کـه تا جان درون بدن دارم
غزل شماره ۳۲۸: من کـه باشم کـه بر آن خاطر عاطر گذرم
غزل شماره ۳۲۹: جوزا سحر نـهاد حمایل برابرم
غزل شماره ۳۳۰: تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
غزل شماره ۳۳۱: بـه تیغم گر کشد دستش نگیرم
غزل شماره ۳۳۲: مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریـه آغازم
غزل شماره ۳۳۴: گر دست رسد درون سر زلفین تو بازم
غزل شماره ۳۳۵: درون خرابات مغان گر گذر افتد بازم
غزل شماره ۳۳۶: مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
غزل شماره ۳۳۷: چرا نـه درون پی عزم دیـار خود باشم
غزل شماره ۳۳۸: من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
غزل شماره ۳۳۹: خیـال روی تو چون بگذرد بـه گلشن چشم
غزل شماره ۳۴۰: من کـه از آتش دل چون خم مـی درون جوشم
غزل شماره ۳۴۱: گر من از سرزنش مدعیـان اندیشم
غزل شماره ۳۴۲: حجاب چهره جان مـیشود غبار تنم
غزل شماره ۳۴۳: چل سال بیش رفت کـه من لاف مـی
غزل شماره ۳۴۴: عمریست که تا من درون طلب هر روز گامـی مـی
غزل شماره ۳۴۵: بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
غزل شماره ۳۴۶: من نـه آن رندم کـه ترک شاهد و ساغر کنم
غزل شماره ۳۴۷: صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
غزل شماره ۳۴۸: دیده دریـا کنم و صبر بـه صحرا فکنم
غزل شماره ۳۴۹: دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
غزل شماره ۳۵۰: بـه عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
غزل شماره ۳۵۱: حاشا کـه من بـه موسم گل ترک مـی کنم
غزل شماره ۳۵۲: روزگاری شد کـه در مـیخانـه خدمت مـیکنم
غزل شماره ۳۵۳: من ترک عشق شاهد و ساغر نمـیکنم
غزل شماره ۳۵۴: بـه مژگان سیـه کردی هزاران رخنـه درون دینم
غزل شماره ۳۵۵: حالیـا مصلحت وقت درون آن مـیبینم
غزل شماره ۳۵۶: گرم از دست برخیزد کـه با دلدار بنشینم
غزل شماره ۳۵۷: درون خرابات مغان نور خدا مـیبینم
غزل شماره ۳۵۸: غم زمانـه کـه هیچش کران نمـیبینم
غزل شماره ۳۵۹: خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
غزل شماره ۳۶۰: گر از این منزل ویران بـه سوی خانـه روم
غزل شماره ۳۶۱: آن کـه پامال جفا کرد چو خاک راهم
غزل شماره ۳۶۲: دیدار شد مـیسر و بوس و کنار هم
غزل شماره ۳۶۳: دردم از یـار هست و درمان نیز هم
غزل شماره ۳۶۴: ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
غزل شماره ۳۶۵: عمریست که تا به راه غمت رو نـهادهایم
غزل شماره ۳۶۶: ما بدین درون نـه پی حشمت و جاه آمدهایم
غزل شماره ۳۶۷: فتر مغان دارم و قولیست قدیم
غزل شماره ۳۶۸: خیز که تا از درون مـیخانـه گشادی طلبیم
غزل شماره ۳۶۹: ما ز یـاران چشم یـاری داشتیم
غزل شماره ۳۷۰: صلاح از ما چه مـیجویی کـه مستان را صلا گفتیم
غزل شماره ۳۷۱: ما درس سحر درون ره مـیخانـه نـهادیم
غزل شماره ۳۷۲: بگذار که تا ز شارع مـیخانـه بگذریم
غزل شماره ۳۷۳: خیز که تا خرقه صوفی بـه خرابات بریم
غزل شماره ۳۷۴: بیـا که تا گل برافشانیم و مـی درون ساغر اندازیم
غزل شماره ۳۷۵: صوفی بیـا کـه خرقه سالوس برکشیم
غزل شماره ۳۷۶: دوستان وقت گل آن بـه که بـه عشرت کوشیم
غزل شماره ۳۷۷: ما شبی دست برآریم و دعایی یم
غزل شماره ۳۷۸: ما نگوییم بد و مـیل بـه ناحق نکنیم
غزل شماره ۳۷۹: سرم خوش هست و بـه بانگ بلند مـیگویم
غزل شماره ۳۸۰: بارها گفتهام و بار دگر مـیگویم
غزل شماره ۳۸۱: گر چه ما بندگان پادشـهیم
ن
غزل شماره ۳۸۲: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
غزل شماره ۳۸۳: چندان کـه گفتم غم با طبیبان
غزل شماره ۳۸۴: مـیسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
غزل شماره ۳۸۵: یـا رب آن آهوی مشکین بـه ختن بازرسان
غزل شماره ۳۸۶: خدا را کم نشین با خرقه پوشان
غزل شماره ۳۸۷: شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
غزل شماره ۳۸۸: بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
غزل شماره ۳۸۹: چو گل هر دم بـه بویت جامـه درون تن
غزل شماره ۳۹۰: افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن
غزل شماره ۳۹۱: خوشتر از فکر مـی و جام چه خواهد بودن
غزل شماره ۳۹۲: دانی کـه چیست دولت دیدار یـار دیدن
غزل شماره ۳۹۳: منم کـه شـهره شـهرم بـه عشق ورزیدن
غزل شماره ۳۹۴: ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
غزل شماره ۳۹۵: گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
غزل شماره ۳۹۶: صبح هست ساقیـا قدحی پر کن
غزل شماره ۳۹۷: ز درون درآ و شبستان ما منور کن
غزل شماره ۳۹۸: ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
غزل شماره ۳۹۹: کرشمـهای کن و بازار ساحری بشکن
غزل شماره ۴۰۰: بالابلند عشوه گر نقش باز من
غزل شماره ۴۰۱: چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
غزل شماره ۴۰۲: نکتهای دلکش بگویم خال آن مـه رو ببین
غزل شماره ۴۰۳: لعل کش و روی مـه جبینان بین
غزل شماره ۴۰۴: مـیفکن بر صف رندان نظری بهتر از این
و
غزل شماره ۴۰۵: بـه جان پیر خرابات و حق صحبت او
غزل شماره ۴۰۶: گفتا برون شدی بـه تماشای ماه نو
غزل شماره ۴۰۷: مزرع سبز فلک دیدم و داس مـه نو
غزل شماره ۴۰۸: ای آفتاب آینـه دار جمال تو
غزل شماره ۴۰۹: ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
غزل شماره ۴۱۰: ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
غزل شماره ۴۱۱: تاب بنفشـه مـیدهد طره مشک سای تو
غزل شماره ۴۱۲: مرا چشمـیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
غزل شماره ۴۱۳: خط عذار یـار کـه بگرفت ماه از او
غزل شماره ۴۱۴: گلبن عیش مـیدمد ساقی گلعذار کو
غزل شماره ۴۱۵: ای پیک راستان خبر یـار ما بگو
ه
غزل شماره ۴۱۶: خنک نسیم معنبر شمامـهای دلخواه
غزل شماره ۴۱۷: عیشم مدام هست از لعل دلخواه
غزل شماره ۴۱۸: گر تیغ بارد درون کوی آن ماه
غزل شماره ۴۱۹: وصال او ز عمر جاودان به
غزل شماره ۴۲۰: ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه
غزل شماره ۴۲۱: درون سرای مغان رفته بود و آب زده
غزل شماره ۴۲۲: ای کـه با سلسله زلف دراز آمدهای
غزل شماره ۴۲۳: دوش رفتم بـه در مـیکده خواب آلوده
غزل شماره ۴۲۴: از من جدا مشو کـه توام نور دیدهای
غزل شماره ۴۲۵: دامن کشان همـیشد درون شرب زرکشیده
غزل شماره ۴۲۶: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامـه
غزل شماره ۴۲۷: چراغ روی تو را شمع گشت پروانـه
غزل شماره ۴۲۸: سحرگاهان کـه مخمور شبانـه
ی
غزل شماره ۴۲۹: ساقی بیـا کـه شد قدح لاله پر ز مـی
غزل شماره ۴۳۰: بـه صوت بلبل و قمری اگر ننوشی مـی
غزل شماره ۴۳۱: لبش مـیبوسم و در مـیکشم مـی
غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده ی
غزل شماره ۴۳۳: ای کـه بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
غزل شماره ۴۳۴: ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۵: با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۶: آن غالیـه خط گر سوی ما نامـه نوشتی
غزل شماره ۴۳۷: ای قصه بهشت ز کویت حکایتی
غزل شماره ۴۳۸: سبت سلمـی بصدغیـها فؤادی
غزل شماره ۴۳۹: دیدم بـه خواب دوش کـه ماهی برآمدی
غزل شماره ۴۴۰: سحر با باد مـیگفتم حدیث آرزومندی
غزل شماره ۴۴۱: چه بودی ار دل آن ماه مـهربان بودی
غزل شماره ۴۴۲: بـه جان او کـه گرم دسترس بـه جان بودی
غزل شماره ۴۴۳: چو سرو اگر بخرامـی دمـی بـه گلزاری
غزل شماره ۴۴۴: شـهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری
غزل شماره ۴۴۵: تو را کـه هر چه مراد هست در جهان داری
غزل شماره ۴۴۶: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره ۴۴۷: بیـا با ما مورز این کینـه داری
غزل شماره ۴۴۸: ای کـه در کوی خرابات مقامـی داری
غزل شماره ۴۴۹: ای کـه مـهجوری عشاق روا مـیداری
غزل شماره ۴۵۰: روزگاریست کـه ما را نگران مـیداری
غزل شماره ۴۵۱: خوش کرد یـاوری فلکت روز داوری
غزل شماره ۴۵۲: طفیل هستی عشقند آدمـی و پری
غزل شماره ۴۵۳: ای کـه دایم بـه خویش مغروری
غزل شماره ۴۵۴: ز کوی یـار مـیآید نسیم باد نوروزی
غزل شماره ۴۵۵: عمر بگذشت بـه بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شماره ۴۵۶: نوبهار هست در آن کوش کـه خوشدل باشی
غزل شماره ۴۵۷: هزار جهد بکردم کـه یـار من باشی
غزل شماره ۴۵۸: ای دل آن دم کـه خراب از مـی گلگون باشی
غزل شماره ۴۵۹: زین خوش رقم کـه بر گل رخسار مـیکشی
غزل شماره ۴۶۰: سلیمـی منذ حلت بالعراق
غزل شماره ۴۶۱: کتبت قصه شوقی و مدمعی باکی
غزل شماره ۴۶۲: یـا مبسما یحاکی درجا من اللالی
غزل شماره ۴۶۳: سلام الله ما کر اللیـالی
غزل شماره ۴۶۴: بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
غزل شماره ۴۶۵: رفتم بـه باغ صبحدمـی که تا چنم گلی
غزل شماره ۴۶۶: این خرقه کـه من دارم درون رهن اولی
غزل شماره ۴۶۷: زان مـی عشق کز او پخته شود هر خامـی
غزل شماره ۴۶۸: کـه برد بـه نزد شاهان ز من گدا پیـامـی
غزل شماره ۴۶۹: انت روائح رند الحمـی و زاد غرامـی
غزل شماره ۴۷۰: مالامال درد هست ای دریغا مرهمـی
غزل شماره ۴۷۱: ز دلبرم کـه رساند نوازش قلمـی
غزل شماره ۴۷۲: احمد الله علی معدله السلطان
غزل شماره ۴۷۳: وقت را غنیمت دان آن قدر کـه بتوانی
غزل شماره ۴۷۴: هواخواه توام جانا و مـیدانم کـه مـیدانی
غزل شماره ۴۷۵: گفتند خلایق کـه تویی یوسف ثانی
غزل شماره ۴۷۶: نسیم صبح سعادت بدان نشان کـه تو دانی
غزل شماره ۴۷۷: دو یـار زیرک و از باده کهن دومنی
غزل شماره ۴۷۸: نوش کن جام یک منی
غزل شماره ۴۷۹: صبح هست و ژاله مـیچکد از ابر بهمنی
غزل شماره ۴۸۰: ای کـه در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
غزل شماره ۴۸۱: بشنو این نکته کـه خود را ز غم آزاده کنی
غزل شماره ۴۸۲: ای دل بـه کوی عشق گذاری نمـیکنی
غزل شماره ۴۸۳: سحرگه ره روی درون سرزمـینی
غزل شماره ۴۸۴: تو مگر برآبی بـه هوس بنشینی
غزل شماره ۴۸۵: ساقیـا سایـه ابر هست و بهار وجوی
غزل شماره ۴۸۶: بلبل ز شاخ سرو بـه گلبانگ پهلوی
غزل شماره ۴۸۷: ای بیخبر بکوش کـه صاحب خبر شوی
غزل شماره ۴۸۸: سحرم هاتف مـیخانـه بـه دولتخواهی
غزل شماره ۴۸۹: ای درون رخ تو پیدا انوار پادشاهی
غزل شماره ۴۹۰: درون همـه دیر مغان نیست چو من شیدایی
غزل شماره ۴۹۱: بـه چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
غزل شماره ۴۹۲: سلامـی چو بوی خوش آشنایی
غزل شماره ۴۹۳: ای پادشـه خوبان داد از غم تنـهایی
غزل شماره ۴۹۴: ای دل گر از آن چاه زنخدان بـه درآیی
غزل شماره ۴۹۵: مـی خواه و گل افشان کن از دهر چه مـیجویی
. شعر مهر خدا در دل من هر جه توان ، شعر مهر خدا در دل من هر جه توان[گنجور » حافظ » غزلیـات - ganjoor.net شعر مهر خدا در دل من هر جه توان]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 28 Sep 2018 09:45:00 +0000